بوم فمینیسم، قسمت سوم: سبد غذایی ما در مبارزه با مردسالاری

بوم فمینیسم، بخش دوم: گاو نر و مرد کهن
6 ژوئن 2019
شاخص پیشرفت در اهداف جنسیتی سند توسعه پایدار: کاهلی همه کشورها در رسیدن به برابری
6 ژوئن 2019

بوم فمینیسم، قسمت سوم: سبد غذایی ما در مبارزه با مردسالاری

تصویرسازی از Caroletta

 

شکوفه دزفولی، هنرمند تجسمی و کنشگر در زمینه محیط زیست و اکوفمینیسم، ساکن امریکا و تحصیلکرده در رشته‌ی هنرهای تجسمی از دانشگاه کلرادو بولدر است و مفاهیم مهاجرت، جنسیت و طبیعت، و درهم آمیختگی این موضوعات چارچوب اصلی کار هنری و پژوهش او را تشکیل می‌دهد.

 

 

 

 

در قسمت اول این رشته مقاله به بازشناسی مفهوم بوم‌فمینیسم یا اکوفمینیسم پرداختیم و در بخش دوم به نقش زبان و ادبیاتِ جنسیت‌زده در شکل‌گیری و تداوم بخشیدن به فرهنگ خشونت علیه زنان، گروه‌های جنسی و جنسیتی به حاشیه رانده شده، طبیعت و حیوانات پرداختیم. یادآوری می‌کنیم که جنسیت و سکشوالیته یکی از عوامل امتیازبخشی و یا تبعیض در جوامع امروز است و نژاد و قوم و سطح آموزش و غیره هم از جمله همین عوامل هستند که برخورد اکثریت غالب کنونی با همه گروه‌های به حاشیه رانده‌شده از یک الگو پیروی می‌کند. در این قسمت ، درباره‌ی جنبه‌ی دیگری از فرهنگ خشونت صحبت می‌کنیم که شاید کمتر در موردش صحبت شده باشد، و آن فرهنگ گوشت‌خواری و ارتباطش با جنسیت‌زدگی است؛ اینکه دیدگاه «فمینیسمِ وگان» دراین‌باره چیست و چه راهکارهایی را به ما ارائه می‌دهد.

 

چند سال پیش وقتی‌ من و همسرم که یک مرد ایرانی است، با هم تصمیم گرفتیم که وگان (گیاهخوار کامل) شویم، برای خودمان دلایل متفاوتی داشتیم؛ از دلواپسی برای محیط زیست گرفته، تا مخالفت با کشتار و خشونت علیه حیوانات، تا اهمیت‌دادن به سلامتی بدنمان. ولی من تا آن زمان هیچگاه به این موضوع فکر نکرده بودم که انتخاب‌های غذایی ما هم مثل تمام رفتارهای ریز و‌ درشتمان می‌توانند در قالب‌های جنسیتی بگنجند. اولین پیک‌نیک بهارانه‌ی آن سال با دوستانمان، گوش‌های منِ فمینیست را به شدت تیز کرد!

اولین دورهمی دوستانه بعد از وگان شدن ما بود و متفاوت با همیشه، ما در خوردن جوجه‌کباب و ماست‌ و موسیر شریک دوستانمان نبودیم. تعجب بعضی از دوستان و آشنایان از وگان شدن همسر من – و نه من! – و عکس‌العمل‌هایی چون: “طفلی رو مجبور کردی؟!”، “خوب پس اون چی می‌خوره؟”، “آخی بیچاره رو از گوشت گرفتی!”، مرا متوجه این موضوع کرد که گوشت‌خواری در فرهنگ ما ایرانی‌ها مثل خیلی فرهنگ‌های دیگر، فعالیتیست «مردانه»! هنوز هم که چندین سال از وگان شدن من و همسرم می‌گذرد، ما شاهد اینگونه عکس‌العمل‌ها هستیم، اینکه گیاه‌خوار بودن «تصمیمی زنانه» است و اگر مردی گیاهخوار می‌شود حتماً یا مجبور بوده یا دنبال‌کننده، یا شاید «به اندازه کافی مرد» نبوده!

فرهنگی که اعتقاد دارد «مرد باید گوشت بخورد»، خوردن محصولات حیوانی را جزئی از هویت و بیان جنسیتی مردانه می‌داند، هویتی که با گوشت نخوردن می‌لغزد و زیر سوال می‌رود. این همان فرهنگیست که نمی‌پذیرد مرد در آشپزخانه کار کند، یا دوخت و دوز کند یا لباس گل‌گلی بپوشد! فرهنگی که مرد را در مقابلِ زن می‌بیند.

 

«کارول آدامز»، اکوفمینیست و فعال حقوق حیوانات، در کتاب «سیاست جنسی گوشت»(۱) نشان می‌دهد که گوشت‌خواری و سیاست‌های پشت آن یکی از مهمترین عوامل پابرجا ماندن کلیشه‌های جنسیتی هستند. آدامز در نوشته‌های خود به ارتباط و در‌هم‌تنیدگی گوشت‌خواری با زن‌ستیزی می‌پردازد و گیاه‌خوار بودن را یکی از راه‌های مبارزه با مردسالاری می‌داند. همانطور که در بخش دوم این مقالات هم مرور کردیم، ادبیات مردسالارانه با تشبیه زنان و حیوانات به یکدیگر استثمار هر دو گروه را توجیه می‌کند، فرهنگ گوشت‌خواری هم با اُبژه نشان دادن حیوانات و زنان و به‌طور کلی «غیر مردان»(۲) در تبلیغات و رسانه‌ها، سوءاستفاده از آن‌ها و مصرفشان را عادی جلوه می‌دهد‌. آنچه ما در تبلیغات مربوط به رستوران‌ها و مواد غذایی حیوانی می‌بینیم، نشانی از حیوان زنده و یا مراحل تبدیل شدن آن حیوان زنده به غذایی که در بشقاب ما خورده می‌شود، ندارد. این ایده، که «مدلول غایب»(۳) نامیده می‌شود، کشتن حیوان را از چشم ما پنهان نگه می‌دارد تا بین انسان و حیوان از نظر ذهنی و احساسی فاصله ایجاد کند، و وجدان ما را از توجه به اینکه غذایی که داریم می‌خوریم زمانی موجود زنده‌‌ی دیگری همانند خودِ ما بوده، باز دارد، موجود زنده‌ای که همچون ما درد و شادی را حس می‌کند و دارای احساس و خودآگاهیست. در همین راستا می‌توانیم به حیوان‌های ماده اشاره کنیم که مدلول غایب در مصرف محصولات لبنی و تخم‌مرغ هستند.

بله! حیوانات ماده نه به شکل طبیعی بلکه به صورت بی وقفه مورد تجاوز برای لقاح اجباری و مجبور به باردارشدن هستند تا صنعت گوشت و لبنیات، منتفع این جمعیت بزرگ از گوشتخواران و لبنیات‌خواران باشد. براساس داده‌های موسسه‌ی «فارم سنکچوئری»(۴)، عمر طبیعی گاوهای شیرده حدود بیست سال است ولی می‌توان گفت تمام گاوهایی که برای صنعت لبنیات نگهداری می‌شوند، بعد از کمتر از پنج سال که به صورت مرتب و به دنبال تجاوز برای لقاح باردار شده‌اند، برای مصرف گوشتشان به سلاخ‌خانه فرستاده می‌شوند. در طول دوره‌ی کوتاه شیردهیِ گاو ماده، گوساله‌های او به محض به دنیا آمدن از مادرشان جدا می‌شوند و در صورت نر بودن به سلاخ‌خانه فرستاده می‌شوند، و شیری که برای گوساله‌ها در بدن مادرشان تولید شده به مصرف صنعت لبنیات درمی‌آید.

 

فرهنگی که حیوان زنده را تنها به صورت یک شئ به مصرف‌کننده معرفی می‌کند، به راحتی می‌تواند آن را به شکل یک «تکه گوشت» به خورد مشتری بدهد. اصطلاح «تکه گوشت»، اصطلاحیست که در اُبژه‌سازی زنان هم مورد استفاده قرار می‌گیرد. ستم و رنج نسبت به یک گروه (حیوانات غیر انسان) تبدیل به استعاره‌ای می‌شود برای ستم و رنج نسبت به گروهی دیگر(زنان و بطور کلی همه غیرمردان). این اصطلاح در کنار ده‌ها واژه و کنایه‌ی دیگر از این دست، نشان‌دهنده‌ی همان ادبیات جنسیت‌زده‌ایست که در بخش قبلی به آن پرداختیم.

بازنمایی بدن زن به عنوان حیوان در رسانه‌ها تاریخ پیچیده و بلند بالایی دارد. اخلاقیات مردسالارانه، موجوداتی زنده را چه حیوان باشند چه زن، تبدیل به مدلول غایب می‌کند تا کنترل بر آن‌ها را طبیعی و عادی جلوه دهد‌. قوانینی که زنان در تمام دنیا برای تغییرشان در تلاش‌اند، همچون نداشتن حق زنان بر بدن خودشان یا حق پایان دادن داوطلبانه به بارداری، در سیستم‌هایی پایه‌ریزی شده‌اند که زن کسی است که با دستگاه جنسی منتسب به زنانه به دنیا آمده و همچون گاوِ ماده، اُبژ‌ه‌ایست برای تولید مثل.

 

تمام نکاتی که در این رشته مقاله به آن‌ها پرداختیم نشان از شباهت‌های بنیادین در رفتارها و دیدگاه‌هایی دارند که نظام مردسالارانه در سرکوب زنان و دگرباشان جنسی و جنسیتی از یک سو، و تخریب طبیعت و ستم نسبت به حیوانات از سویی دیگر، از آن‌ها بهره می‌جوید. این درهم‌تنیدگی موضوعی و تأثیرات مخربش بر شرایط محیط‌ زیستی، بر کیفیت زندگی زنان و دگرباشان جنسی و جنسیتی و همچنین بر زندگی موجودات زنده‌ای که انسان مسئول زجرها و دردکشیدن‌هایشان است، بسیاری از فعالان فمینیست را به گیاه‌خواری و وگانیسم سوق داده است؛ چرا که عادت‌های غذایی ما و آنچه در سبد غذایی خود قرار می‌دهیم، نه تنها زندگی دیگر موجودات زنده‌ و سلامت محیط زیست را نجات می‌دهد، بلکه می‌تواند کلیشه‌های جنسیتی تعریف‌شده در جامعه‌ی مردسالار را هم تهدید و بنیان آن را سست کند.

روش مبارزه‌ی سلسله مراتبی بعضی از فعالان اجتماعی، به این معنی که «ابتدا باید به فلان معضل اجتماعی پرداخت و بعد به مسائل “کم اهمیت تر”»، می‌تواند رویکردی خطرناک باشد، چرا که این نوع رویکرد ارتباط و درهم تنیدگی موضوعات را نادیده می‌گیرد و از همبستگی گروه‌های مختلف به حاشیه رانده شده در مبارزه علیه سیستم قدرت جلوگیری می‌کند. «آدری لورد»(۵)، فمینیست، لزبین، شاعر و نویسنده‌ی سیاه‌پوست آمریکایی، بهتر از هرکس دیگری می‌دانست که حوزه‌ی فعالیت فمینیسمِ اینترسکشنال فراتر از فقط تلاش برای برابری حقوق انسان‌ِ زن است: “چیزی به عنوان مبارزه‌ی تک‌بعدی وجود ندارد، چرا که زندگی‌ هیچ کدام از ما تک‌بعدی نیست.”

 

پانوشت‌ها:

۱- Sexual Politics of Meat, Carol J. Adams

۲-در این رشته مقاله، برای آسان شدن انتقال مفهوم، همه انسان‌هایی را که مردِ دگرجنسگرای همان‌جنسیتی نیستند، زیر واژه چتری «غیرمردان» قرار می‌دهیم، نه به این دلیل که تنوع جنسیتی را در دوگانه زن و مرد محدود می‌دانیم، بلکه تلاش می‌کنیم برای درک و نقد ساختار موجود، مفاهیم را آنطور که اکثریت مسلط کنونی می‌بیند، بررسی کنیم.

۳- Absent referent

۴- Farm Sanctuary Organization

۵- Audre Lorde

 

به اشتراک بگذارید