نقش جنسیت در چرخه تولید مواد غذایی؛ از پاسداری زمین تا آشپزخانه

اکوفمینیسم
12 اکتبر 2020
حقوق حیوانات؛ اهرمی کلیدی یا باری اضافی بر دوش فمینیسم؟
12 اکتبر 2020

نقش جنسیت در چرخه تولید مواد غذایی؛ از پاسداری زمین تا آشپزخانه

این مقاله نوشته کاظم قوچانی است که در اولین گاهنامه‌ اسپکتروم با موضوع بوم‌فمینیسم منتشر شده است.

امروزه با اینکه زنان همچنان در تولید مواد غذایی، از کاشت گرفته تا آشپزی، ‌نقش اصلی را بازی می‌کنند اما ارزشی که برای کار کشاورزی و تولید مواد غذایی و آشپزی زنان در نظر گرفته می‌شود، به شدت کاهش یافته است.

حتی با نگاهی نه چندان عمیق به تاریخ جوامعی که «اولیه» می‌نامیم، به پررنگ بودن نقش زنان و ارتباطشان با چرخه تولید غذا پی می‌بریم. از برداشت گرفته تا تهیه و فرآوری، هیچ بخشی از این روند بدون حضور زنان انجام‌پذیر نبوده است. در ایران، به خصوص در جامعه روستانشین نیز می‌توان پررنگ بودن و اهمیت نقش زنان در چرخه تولید مواد غذایی را به راحتی مشاهده کرد. اما آیا این نقش و ارزش آن از زمان جوامع اولیه تا کنون یکسان مانده است؟ در چند دهه گذشته پژوهشگران و نظریه‌پردازان اکوفمینیست توجه ما را به ارتباط و درهم‌تنیدگی انواع سرکوب جلب کرده‌اند. با توجه به این ارتباط، نقش جنسیت در چرخه تولید مواد غذایی و موضوعاتی چون ساحره‌گیری در جریان اصلاحات دینی در ابتدای دوره مدرن، استیلای زنان و استثمار فرهنگ‌های بومی، سلطه بر زمین، و کنترل سیستم سرمایه‌داری بر چرخه تولید غذا از دریچه اکوفمینیسم چطور بررسی می‌شود؟

یافته‌های‌ مقاله چه کسی آشپز است؟ که در نوتریشن ژورنال در سال ۲۰۱۸ انتشار یافته نشان می‌دهد که در آمریکا زنانی که تحصیلات کمتری داشتند بیشتر از زنان با تحصیلات عالی روزانه زمان پخت و پز می‌گذراندند، اما برعکس این امر برای مردان صادق بوده است. طبق آمار ارائه شده (مراجعه شود به تصویر) می‌توان نتیجه گرفت با وجودی که پخت و پز خانگی در بین مردان تحصیل کرده بطور چشمگیری افزایش یافته، اما همچنان درصد زنانی که در خانه آشپزی می‌کنند بالاتر از مردان است.

 

این نتیجه گیری آماری ممکن است برای بسیاری از ما که به جنسیت‌زدگی نقش‌های اجتماعی در دنیای امروز واقفیم، موضوع چندان عجیبی نباشد. در اکثر جوامع بومی، مردان وظیفه شکار و زنان مسئولیت برداشت و پرورش مواد غذایی گیاهی، حفظ و نگهداری از بذرها و گونه‌های بومی و همچنین فرآیندهای همراه با آن‌، یعنی پخت و پز‌، فرآوری و نگهداری مواد غذایی را بر عهده داشتند. اما نکته قابل توجه در این آمار و آمار مشابه، اینجا است که امروزه با اینکه زنان همچنان در تولید مواد غذایی، از کاشت گرفته تا آشپزی، ‌نقش اصلی را بازی می‌کنند اما ارزشی که برای کار کشاورزی و تولید مواد غذایی و آشپزی زنان در نظر گرفته می‌شود، به شدت کاهش یافته است.

طبق گفته‌های نویسنده فمینیست، سیلویا فدریچی(۱)‌، در فرهنگ‌های اولیه زنان شهروند درجه دو محسوب نمی‌شدند. سیلویا فدریچی می‌گوید: (۳)«آنها (زنان) به زمین دسترسی داشتند. استفاده از منابع آن و کنترل بر محصولات زراعی که کشت می‌کردند، استقلال شخصی و اقتصادی زنان از مردان را تضمین می‌کرده است.»

بسیاری از این اقتصادهای اولیه غذایی به عنوان «اقتصاد هدیه‌ای (گیفت اکانامی)»(۲) خوانده می‌شدند ، به این معنی که غذا به عنوان «هدیه»ای از طرف طبیعت تلقی می‌شده که آزادانه و مجانی بین همه مبادله و توزیع می‌شود. (۴)

اما با تغییر ساختار مالکیت بر زمین و محصولات غذایی، قشر مالک بیشتر و بیشتر به احتکار غذا پرداخت. در نهایت عرضه مواد غذایی در دست گروهی معدود و ثروتمند قرار گرفت. انحصار عرضه مواد غذایی برای ایجاد تمدن مدرن و روند صنعتی شدن و رشد اقتصادی پایدار، امری حیاتی به شمار می‌رفت. به گفته فدریچی، این تحول، زنان را از محور اصلی تولیدکننده مواد غذایی حذف کرده و آنان را به «نیروی کاری» تبدیل کرد که مواد غذایی را برای سود، تولید و فرآوری می‌کردند. در نهایت این تحول بستر را برای «خانه‌دار کردن زنان» فراهم کرد و به این ترتیب کار و بدن زنان به منبعی اقتصادی برای بهره‌کشی تبدیل شد. به نظر خانم فدریچی گرفتن قدرت از زنان در اروپا، به نظام پدر/مردسالار این اجازه را داد تا زنان را به عنوان یک نیروی «کار اجباری» ببیند. در این نوع نگاه، طبیعت و ذات زندگی زنان حول کار خانگی، فرزندآوری و پرورش فرزندان خلاصه می‌شود. با ادامه انقلاب صنعتی «کار خانگی» به عنوان کار «غیر واقعی» تقلیل یافت و به ذاتی انگاشتن خانه‌داری زنان کمک کرد. نمونه دیگر این نوع بهره‌کشی را در استعمار مردمان بومی می‌بینیم. با ورود استعمارگران به سرزمین‌های بومی‌نشینان، دسترسی مردمان بومی، به منابعی که به طور سنتی از آنها تغذیه می‌کردند و مایه حیاتشان بود، قطع شد. این تهاجم همه‌جانبه، تا جایی پیش رفت که «اقتصاد هدیه‌ای» آنها، و شیوه توزیع منابع‌شان ممنوع شد. نمونه‌های این استعمارگری‌ها کم نیست، اما از این میان می‌توان به استعمار بومیان برزیل به وسیله کشور پرتغال و استعمار بومیان آمریکای شمالی به وسیله اروپایی ها اشاره کرد.

کار زنان در جوامعی که اقتصاد هدیه‌ای در آنها مرسوم بوده فراتر از تولید مواد غذایی دیده می‌شد. در این جوامع، غذا مقدس پنداشته می‌شود و هیچ جنبه‌ای از برداشت، تهیه، و پخت و پز بی‌پاداش باقی نمی‌ماند. این گونه فعالیت‌ها که به قصد والا شمردن زمین و تغذیه از آن انجام می‌شود، سعادت و فراوانی را برای همگان فراهم می‌آورد، اما برای آنکه نظام سرمایه‌داری مردسالار سفیدپوست به موفقیت برسد، مفهوم «حرمت زمین» کنار گذاشته شد و با «فرمانبرداری از کلیسا و حکومت» جایگزین شد. یکی از اقداماتی که پیشتر این جابجایی قدرت را ممکن ساخت، مجازات و به آتش کشیدن زنان بود. کلیسا در راستای اصلاحات دینی «نیروی سحرانگیز دلسوزانه زنان» را به عنوان «جادوگری» تعبیر کرد. فدریچی معتقد است که این آزار و اذیت زنان به عنوان جادوگر برای بی‌هویت کردن طبیعت ضروری بوده است چون راه را برای تبدیل زمین به «منبع بی‌جان» برای بهره‌کشی اقتصادی هموار می‌کرده است. فدریچی در کتاب (۶) خود کالیبان و جادوگر (۷) این سوال را مطرح می‌کند که چرا این جنگ علیه زنان و جادویشان انجام شد؟ چه چیزی قرار بود حذف شود وقتی این زنان به مرگ از طریق سوزانده شدن در آتش محکوم می‌شدند؟

 

 

بعضی از این زنان به عنوان شفابخش، گیاه و داروشناس و ماما به اجتماع خود خدمت می‌کردند، اما بسیاری از آنها هم زنانی بودند که فقط سرسختانه به روش‌های قدیمی مراقبت از زمین باور داشتند. این زنان نماینده کل جهانی بودند که اربابان جدید اروپا مایل به از بین بردن آن بودند: جهانی با رهبری زنان قوی، جهانی که ریشه در جوامع محلی و دانش بومی داشته، جهانی زنده با امکانات خارق العاده.

 

با در نظر گرفتن تاریخچه نقش زنان در تولید مواد غذایی و آماری که نشان می‌دهد همچنان زنان در سراسر دنیا سهم بیشتری در آشپزی ایفا می‌کنند، شاید این سوال مطرح شود که چرا در آشپزخانه‌های حرفه‌ای اکثریت آشپزان و سرآشپزان را مردان تشکیل می‌دهند؟ مطابق دفتر آمار ملی بریتانیا، تنها ۱۷٪ از رستوران‌های انگلیس توسط زنان اداره می‌شوند و کمتر از ۷ درصد رستوران‌های ایالات متحده (۸) توسط سرآشپزهای زن اداره می‌شوند. شیلا دیلون (۹) خبرنگار غذا و سردبیر برنامه غذایی بی‌بی‌سی چهار بر این عقیده است (۱۰) که زنان در طول تاریخ همیشه آشپزی را در خانه انجام داده‌اند، اما این امر به عنوان کار خانگی و نه یک کار «واقعی» دیده شده است. دیلون می‌گوید با وجودی که سرآشپزهای زن انرژی جدیدی را برای آشپزخانه‌های حرفه‌ای به ارمغان آورده‌اند، اما به نظر نمی‌رسد سرمایه‌گذاران به اندازه سرآشپزهای مرد علاقه به سرمایه‌گذاری بر سرآشپزهای زن داشته باشند.

دیلون در سمینار اکوفمینیسم، غذا و برابری اجتماعی (۱۱)، داستانی از مادربزرگ و پدربزرگ ایرلندی‌اش که هر دو کشاورز بودند تعریف می‌کند. وی می‌گوید که چطور مردم روستا پدربزرگش را به عنوان کشاورز و مادر بزرگش را به عنوان همسر کشاورز به رسمیت می‌شناختند در حالی که اداره امور مزرعه همه بر دوش مادر بزرگ بوده است. از آنجایی که مزرعه کوچک آنها کفاف خرج سیزده بچه را نمی‌داد، پدربزرگ باید به اجبار به عنوان شیر فروش روستا کار می‌کرد. این مادربزرگ بوده که شیر را می‌دوشیده، از شیر کره می‌گرفته، از مرغ ها مراقبت می‌کرده، تخم مرغ ها را جمع می‌کرده – تخم مرغ و کره هم به قیمت خوبی در بازار فروخته می‌شدند و سهم خوبی از درآمد فروش محصولات به خود اختصاص می‌دادند- و هم زمان از سیزده بچه نگهداری می‌کرده، ولی این «آقای کشاورز» یا «مرد خانه» بوده که محصولات را به بازار می‌برده و درآمد واقعی را به دست می‌آورده است. از این درآمد سهم مادربزرگ تنها مقداری «پول تو جیبی» بوده چون کاری که انجام می‌داده کار واقعی به شمار نمی‌رفته است!

 

امروزه جنبش‌هایی چون ترمیم منابع طبیعی(۱۲) و پاس داشتن مهارت‌های اجدادی(۱۳) در حال احیای بسیاری ازشیوه‌های سنتی مانند برداشت گیاهان وحشی، آشپزی با اجاق هیزمی، سفال‌گری، سبد بافی، شور و ترشی انداختن و درمان گیاهی هستند که همگی به دست زنان انجام می‌شده؛ هدف این جنبش‌ها برقراری ارتباط دوباره با طبیعت و پیدا کردن شیوه های پایدار برای زندگی است. به همین دلیل آشپزی بر پایه احترام به طبیعت و باور به مقدس بودن زمین بدون شک نوعی کنشگری اکوفمینیستی محسوب می‌شود، چرا که این فعالیت‌ها تهدیدی جدی برای نظام‌های مردسالارانه و سرمایه‌دارانه‌ای هستند که سلامت زمین و ساکنانش را فدای قدرت و سرمایه می‌کنند. احیای شیوه‌های قدیمی شکرگزاری از طبیعت و ارائه نعمت برای همه، همانطور که در اقتصاد هدیه ای مرسوم بوده، بخشی از میراث اجدادی ما در تمام دنیاست، میراثی دارای آداب و‌ رسوم و هماهنگی برای زندگی روی زمین. این امر به ما یادآوری می‌کند که روزی زندگی متفاوتی وجود داشته است، زندگی‌ای که در آن کار و تولید زنان در مرکز اقتصادی برابر و صلح‌آمیز بود و در آن زمین به همه فرزندانش، بدون توجه به جنسیت، رنگ پوست، توان مالی‌ و جسمی‌شان، غذا می‌داد و آنان را می‌پروراند.

 

 

پانوشت:

۱- https://bit.ly/3cMeChH

۲- Silvia Federici

۳- https://bit.ly/2HAwZum

۴- اقتصاد هدیه‌ای یا فرهنگ هدیه‌ای روش مبادله‌ای است که در آن اشیای ارزشمند، معامله و فروخته نمی‌شوند، بلکه بدون توافق صریح برای دریافت پاداش‌ در لحظه یا آینده، اهدا می

شوند.

۵- برای مثال پاتلاک یا توژی مفاهیمی برگرفته از اقتصاد هدیه‌ای است. Potluck: مهمانی که هرکس خوراک می‌آورد و همه از خوراک همدیگر می‌خورند. در توضیح توژی یا توشی در لغت‌نامه دهخدا آمده: توژی باشد که ضیافت کردن اطفال است یکدیگر را و آن را در خراسان دانگانه می گویند و در مازندران پلاپچکاک نامند. د تهران و مشهد و بروجرد دنگی گویند.

۶- https://bit.ly/3mW36EZ

۷- Caliban and the Witch: Women, the Body, and Primitive Accumulation (2014)

۸- https://n.pr/366AOBI

۹- Sheila Dillon

۱۰- https://bbc.in/3n6rV18

۱۱- https://bit.ly/2S0LBVR

۱۲- Rewilding Movement

۱۳- Ancestral Skills Movement

 

دانلود گاهنامه اسپکتروم: اکوفمینیسم

به اشتراک بگذارید