روابط قدرت و نقش آن در تقلیل و نادیده گرفتن خشونت جنسی

عدالت ترمیمی
11 ژوئن 2021
مردسالاری تنگنای اجتماعی مشترک مردمان ساکن ایران
14 ژوئن 2021

روابط قدرت و نقش آن در تقلیل و نادیده گرفتن خشونت جنسی

 

فاطمه کریمی٬ محقق و فعال حقوق زنان

  • افشاگری آزارگری جنسی مردان زمانی مساله‌دار می‌شود که مردان آزارگر از سرمایه نمادین و پایگاه مردمی بیشتری برخوردار باشند
  • به دلیل زن‌ستیزی حاکمیت و همچنین سابقه جنسیت‌زدگی بسیاری از مردان حامی حکومت، افشاگری‌های آزار جنسی مربوط به آن‌ها اغلب راحت‌تر پذیرفته شده و با قربانیان‌شان همدلی بیشتری ابرازمی‌شود

یکی از اصول اساسی مرتبط با مبحث خشونت‌های جنسی مردان علیه زنان، به میل مردان در تملک‌خواهی و اعمال قدرت بر بدن زنان برمی‌گردد. تعاریف کلیشه‌ای از زنانگی و مردانگی و تقسیم نابرابر منابع قدرت اقتصادی و اجتماعی بین دو جنس به افزایش خشونت مردان علیه زنان انجامیده، به طوری که در حال حاضر به یکی از ویژگی‌های روزمره زندگی بسیاری از زنان در چهار گوشه دنیا تبدیل شده است. در جوامعی مثل ایران جایی که سلطه مردان بر زنان چه در حوزه عمومی و چه در حوزه خصوصی به شکلی ساختاری از راه قوانین، آموزش، رسانه، دین و…نهادینه شده، خشونت جنسی مردان بر زنان از پیچیدگی بیشتری برخوردار است. در نتیجه نه تنها خشونت علیه زنان تقویت شده بلکه خشونت به شکلی سیستماتیک عادی سازی شده و یا نادیده انگاشته می‌شود.

قانون حداقل سن ازدواج، حق تمکین و عدم تعریف مشخص از خشونت علیه زنان از جمله موارد حقوقی هستند که صراحتا به تقویت خشونت علیه دختران و زنان در چارچوب نهاد خانواده می‌انجامند. علیرغم امضای مشروط کنوانسیون جهانی حقوق کودک توسط حکومت ایران که در آن کلیه افراد زیر ۱۸ سال «کودک» و «نابالغ» تلقی شده و داشتن هرگونه رابطه جنسی با آنان جرم محسوب می‌شود، اما حداقل سن ازدواج برای دختران ۱۳ سال و برای پسران ۱۵ سال تعیین شده است. این قانون حتی پا را از این هم فراتر گذاشته و با سه شرط «اذن ولی، به شرط رعایت مصلحت و با تشخیص دادگاه صالح»، ازدواج دختران قبل از ۱۳سالگی و پسران قبل از ۱۵سالگی را مجاز شمرده است. بر طبق اصل تمکین نیز زنان موظفند در مقابل دریافت نفقه، نیازهای جنسی همسران‌شان را ولو بدون داشتن تمایل یا رضایت شخصی برآورده کنند. این در حالی است که امروزه رابطه جنسی اجباری با همسر در بسیاری از کشورها از موارد «تجاوز» محسوب می‌شود.

بعد از سال‌ها تلاش فعالان حقوق زنان، اخیرا با هدف کاهش خشونت علیه زنان لایحه‌ای تحت نام «لایحه صیانت، کرامت و تامین امنیت بانوان» تصویب شده، اما این لایحه هنوز ناقص است و فاصله زیادی با استانداردهای بین‌المللی دارد. اگرچه این لایحه، خشونت علیه زنان را به شکلی گسترده تعریف کرده و شکل‌های مختلف خشونت علیه زنان را جرم انگاری می‌کند اما برخی از اشکال خشونت علیه زنان مثل ازدواج کودکان و یا تجاوز به همسر شامل این جرم انگاری نیستند و سازوکارهایی نیز جهت حمایت از زنان قربانی پیشبینی نکرده است. در چنین شرایطی است که بسیاری از موارد خشونت علیه زنان اصولا نادیده گرفته می‌شوند و مرد ایرانی می‌آموزد قدرت برتر را در رابطه (در چارچوب ازدواج و یا خارج از روابط زناشویی) دارد و این شخص وی است که زوایا و دامنه رابطه را تعیین می‌کند. در مقابل اکثر زنان نیز در مقابل اشکال مختلف خشونت سکوت می‌کنند که از قضا در شکل غالب به معنی پذیرش یا درونی کردن این روابط خشونت‌آمیز نیست. واکنش عمومی به برخی از زنانی که سکوت‌شان را در برابر اشکال مختلف خشونت‌های اعمال شده از سوی مردان شکسته و در این ارتباط دست به افشاگری زده‌اند می‌تواند تا حد زیادی دلایل و چرایی این سکوت را توضیح دهد.

 

اثبات وقوع خشونت علیه زنان خصوصا خشونت جنسی در اغلب دادگاه‌های خانواده ناموفق است و اکثر قضات آن را نادیده می‌گیرند؛ واکنش به افشاگری‌های زنان چه در فضای عمومی و چه در فضای مجازی هم چندان مستثنی از این رویکرد نیست و انگشت اتهام بدنه اصلی جامعه نیز کماکان به سمت زنان است. در واکنش به متلک پرانی و دست مالی کردن زنان در فضای عمومی کوچه و خیابان، در غالب موارد این بدحجابی و یا ظاهر زنان است که مورد قضاوت قرار می‌گیرد. «کرم از خود درخته» واکنش غالب و تکراری بسیاری از عابرین است.

فضای مجازی هم مملو از چنین واکنش‌هایی است با این تفاوت که واکنش به افشاگری‌های زنان خصوصا آنگاه که مردانی با منابع قدرت بیشتر را هدف قرار دهد، تندتر و اغلب خصومت‌آمیزتر خواهد بود. البته تفاوت‌هایی در نوع برخورد با این افشاگری‌ها وجود دارد؛ در شرایطی که خصومت و تنش ویژگی غالب در رابطه شهروندان و حاکمیت است، افشاگری و به چالش کشاندن مردانی که رابطه نزدیک‌تری با حاکمیت دارند، اغلب با استقبال عمومی روبرو می‌شود. به دلیل زن‌ستیزی حاکمیت و همچنین سابقه جنسیت‌زدگی بسیاری از مردان حامی حکومت، افشاگری‌های آزار جنسی مربوط به آن‌ها اغلب راحت‌تر پذیرفته شده و با قربانیان‌شان همدلی بیشتری ابرازمی‌شود. برای مثال، روایت‌های مربوط به تجاوز و تعرض سعید طوسی به کودکان بی چون و چرا تصدیق شد. همین واکنش‌ها را در مورد افشاگری‌های مربوط به آزارگری نماینده پیشین مجلس، سلمان خدادادی، شاهد بودیم. خیلی قبل از آن که وی در دادگاه حاضر شود، بسیاری وی را متجاوز دانستند و او را محکوم کردند، اما افشاگری آزارگری جنسی مردان زمانی مساله‌دار می‌شود که مردان آزارگر از سرمایه نمادین و پایگاه مردمی بیشتری برخوردار باشند. برای مثال، افشاگری‌های مربوط به آزار جنسی خواننده‌ای محبوب، فیگورهای سیاسی-ادبی و یا مخالفان حکومت باورناپذیرتر هستند و به همان نسبت همدلی با فرد قربانی کمتر است. از یک سو، اغلب این افشاگری‌ها هم از سوی خود متهم و هم از سوی طرفدارانش به کل رد می‌شوند. واکنش به این دسته از روایت‌ها اغلب با اما و اگرهای زیادی همراه می‌شود و بر مخدوش بودن روایت تاکید می‌شود. برای مثال برخی از زنان با برجسته کردن تجربیات و روابط مبتنی بر احترام و بدون آزار خود با متهم مورد نظر سعی می‌کنند راستی روایت یا روایت‌های مطرح شده را خنثی کنند. یا اینکه زنان افشاگر با اتهامات سیاسی روبرو می‌شوند. برای مثال، سواستفاده حاکمیت از برخی از زنان (که اخیرا به این دسته از زنان«پرستو» گفته می شود) در جهت به دام انداختن مخالفان سیاسی خود در مواردی موجب شده که فیگورهایی که روایت‌های آزارهای جنسی‌شان منتشر می‌شود با متهم کردن راویان افشاگر خود به «پرستو» و یا عامل دست حاکمیت بودن، خود را از اتهامات وارده تبرئه و صدای زنان افشاگر را خنثی کنند. از سوی دیگر، آنجا که افکار عمومی رگه‌هایی از روایت افشارگرانه مربوط به خشونت و آزار جنسی متهم مورد نظر را باور می‌کند، اما هم‌زمان زنان آزاردیده نیز مورد سرزنش قرار می‌گیرند. با رویکردی اخلاق‌گرایانه و اظهاراتی فرادستانه و از بالا به پایین از قبیل «چرا باید دعوت یک مرد مجرد را قبول می‌کرد؟» ، «چرا با طرف مشروب خورد؟» و یا این که «ما می‌دانستیم طرف این کاره است و گول نخوردیم» و… در مقصر دانستن زنان قربانی سهیم می‌شوند. در اغلب موارد این خود زنانند که به «سهل الوصولی» و یا در بهترین حالت به «بی احتیاطی» متهم می‌شوند. در چنین مواردی، اگر همبستگی بیشتری بین مردان و مرد متهم به آزار جنسی ایجاد می‌شود، برخی از زنان اما از بیان همبستگی خود با زنان افشاگر امتناع کرده یا خنثی عمل کرده و یا کمتر با زن افشاگر همدلی می‌کنند و یا بدتر این که روایت‌های وی را به بهانه نداشتن مدرک کافی کذب محض تلقی می‌کنند.

 

با این حال، افشاگری‌های مربوط به خشونت علیه زنان از سابقه چندانی در جامعه داخل و خارج ایران برخوردار نیست. زنان در بیان روایت‌های افشاگرانه خود در ابتدای راهند. هم افکار عمومی راه درازی برای پذیرش روایت‌های افشاگرانه زنان در پیش دارد و هم زنان که هدف غالب خشونت‌های جنسیتی هستند قرار نیست به این زودی دست از بیان روایت‌های افشاگرانه خود بردارند، زیرا این راهی است در جهت شنیده شدن صدای آنان و تغییر روابط قدرت به نفع زنان؛ برای متوقف نشدن این افشاگری‌ها همبستگی بین زنان بیش از همیشه احساس می‌شود.

لینک دانلود چهارمین گاهنامه اسپکتروم «خشونت جنسی»

 

 

به اشتراک بگذارید