اعظم بهرامی
–
معصومه ابتکار بیش از ۱۲ سال رییس تنها سازمان متولی حفظ محیطزیست ایران بود. واقعیت این است که قانون ایران در کنترل و نظارت و تعیین جرائم محیط زیستی خلاءهای بسیاری دارد و همینطور بارها بر سر نحیف بودن این سازمان در برابر وزارت خانههایی مانند نفت و نیرو و کشاورزی (که ازقضا کمترین احساس مسئولیتی هم در حوزه محیطزیست ندارند) بحث شده است، تا جایی که گفتمانی در مورد تبدیلشدن این سازمان به وزارتخانه هم مطرح شد اما این باعث نمیشود از عملکرد ضعیف و کم بازده و سیستم مدیریتی کاهنده خانم ابتکار در دوران مسئولیتش در این سازمان چشم پوشید. آنچه در بررسی مختصر این شیوه و نتیجه آن اهمیت پیدا میکند دریافتن سیستم و شیوه مدیریتی است که احتمالاً میتواند دیدگاهی در مورد آینده معاونت «زنان و خانواده» به همراه داشته باشد.
مدیری که اهل مماشات است و بهسرعت عقبنشینی میکند
موضعگیری خانم ابتکار در برابر وزارتخانههای نفت و نیرو که حتی تا اهدای جایزهی محیط زیستی به وزیر نیرو نیز پیش رفت نشان میدهد که در اکثر موضوعات مشترک میان این وزارتخانهها درواقع تعاملی با دریافت و درک محیط زیستی وجود ندارد بلکه تجربه خوزستان نشان داد اعمالنظر از طرف وزارتخانههایی اتفاق میافتد که مسئولیت عواقب تصمیماتشان را هم نمیپذیرند. کرنش در برابر مافیای سدسازی (که در بخشهایی وابسته به سپاه است) و یا تمکین در برابر فرماندار و استاندار برخی شهرها که بهراحتی قوانین مربوط به حوزه منابع طبیعی را با جاده کشی در میان جنگلها، رهاسازی زباله و فاضلاب و تجاوز به حریم جنگل و کوه و ساحل برای ساختمانسازی یا توسعه معادن و صنایع زیر پا گذاشتند نیز مؤید این مطلب است.
مدیری که برنامه ندارد
خانم ابتکار در طول این سالها معمولاً سیاست عملیاتی و یا نقشه راه مدونی برای پروژههای اجرایی ارائه نداده است. به عبارتی این سازمان آنقدر در آموزش، تقسیمکار، راهبُرد برای جذب نیروهای کارشناس و متخصص و اجرای پروژهها با برنامه زمانبندی ضعیف عمل کرده است که امروز بعد از گذشت تمام این سالها هنوز در این سازمان به اندازه انگشتان یک دست افراد تعلیمدیده و باتجربه وجود ندارد و یا فهرستی از پروژههایی که در دوره او شروع و پایان پذیرفته باشد و یا زیرسازی شده باشد برای آینده نزدیک یا حتی دور نیز موجود نیست. رجوع آقای روحانی برای انتخاب جانشین خانم ابتکار به افراد فعال در بخش کشاورزی و شیلات و حتی صنایع هم از این مورد ناشی میشود.
مدیری که با رسانهها دوست است
خانم ابتکار برای طرح نمایشی غلوآمیز از برنامه سطحی و شتابزده که این سازمان آن را عملکرد میشمارد، یار و رفیق رسانههاست؛ نصب بنر در بیابان، طرحهای رهاسازی پرندگان، درختکاریهای غیر کارشناسانه و نمونههایی ازایندست. در دوره مدیریت او، هزینه همایشها و مسابقات و درختکاریها و نوار بریدنها و جایزههای چپ و راست و کارهای نمایشی و ویترین سازی که تبلیغاتش را رسانهها به عهده داشتند جایی برای حضور متخصصین و کارشناسان باقی نگذاشت. کافی است به عکسهای منتشرشده در رسانه ها برای تجلیل از محیطبان نمونه نگاهی بکنیم و یا برنامه سهشنبهها بدون خودرو که زنان دوچرخهسوار از مقر همایش بازگردانده شدند بدون آنکه واکنش حمایتی جدی از طرف خانم ابتکار اتفاق بیافتاد.
مدیری برای بهره نگرفتن از فرصتهای جهانی
این سازمان در حوزه بینالمللی هم فرصت سوزیهای بسیاری داشته است. از اکسپو میلان گرفته تا اجلاس تغییر اقلیم پاریس و مراکش تا توافقنامه با سازمان زنان و اجلاس بینالمللی مبارزه با بیابانزایی و پیشنهادهای سازمان جهانی محیطزیست برای نجات ارومیه و غیره. این فرصتها که برای بسیاری از کشورهای همسایه ما مغتنم بود، یکی یکی از دست رفت و این وضعیت عدم توان این سازمان در ثبات و تصمیمگیری را در شرایط ویژه نشان داد.
مدیری فاقد نظارت و کنترل
رسوایی ماجرای یوز ایرانی و مدیر سازمان محیطزیست استان گلستان و آشوراده هم بهروشنی نشان میدهد که نظارت و مدیریت و تعامل بر افرادی که در این سازمان کار میکنند اندک است. شاید حتی نتوان خانم ابتکار را فردی خلاق دانست و یا حتی مقلد خوبی از پروژههای جهانی که قبلاً تجربهشدهاند.
با توجه به محدودیت حضور زنان در سازوکار قدرت در ایران حضور یک زن در رأس این سازمان میتوانست بستر و پتانسیل مناسبی را برای حضور زنان کارشناس این حوزه فراهم کند اما امروز در سادهترین موارد میتوانیم ببینیم که در تمام سازوکار سازمان محیطزیست حتی یک محیطبان زن هم نداریم تا چه رسد به مسئول سازمانی محیطزیست استانی! او همداستان شهردار تهران شد در بریدن و کندن و روبیدن شهری که جایی و امکاناتی برای سالمندان و معلولین و مادران شیرده و باردار و دوچرخهسوارها و حتی پیادهها در آن تعبیه نشده است، همراه بنیانگذاران سد گتوند شد در برابر پروژههای انتقال آب در مورد کارون و زایندهرود. درحالیکه میتوانست جنبشهای مردمی محلی را تقویت و حمایت کند و یا در مجلس از امکانات قانونی کمک بگیرد، سکوت کرد؛ عدمحمایتی که بسیاری از کارشناسان این حوزه را ناامید کرد. او همان کسی است که روز جهانی تالابها در شهر اهواز، درِ سالن اجلاس را به روی خوزستانیها بست و کمی پس از اعتراضات مردم خوزستان، در مصاحبهاش با روزنامه شرق، رسماً اعلام کرد که هیچکاره است و نمیتواند کاری بیش از این انجام دهد.
با تمام نقدهای موجود اما امید میرفت که با فشار سازمانهای جهانی محیطزیست بر عمل به تعهدات زیستمحیطی کشورها و همینطور افزایش مشکلات داخلی ایران در حوزه آب و تغییر اقلیم و کشاورزی، انتخاب هوشمندانه یک کارشناس دلسوز و دانشآموخته بتواند تغییری در روند موجود ایجاد کند اما با انتخاب مثلث پستهای وزارت نیرو و کشاورزی و ریاست سازمان محیطزیست، بیم این میرود که بولدوزری از خیابان پاستور برای ویرانی و کوبیدن و روبیدن بیشتر محیطزیست ایران به راه افتاده باشد.