سخن سردبیر
22 فوریه 2021
پرسه‌زن، بدن نامرئی و جنسیت فضا
22 فوریه 2021

از کور فضایی تا کورجنسی: سترونی سیاست اجتماعی در جنبش‌ها

«حتی اگر پوستم گر بگیرد و چین بیفتد،
یا چشم‌هایم دیگر نبیند که
در خیابان، که راه می‌رود و که را راه می‌دهند
یا صدف اجباری‌ات صورتم هم ببلعد
تا از دیوارهای خانه باز پیله‌ای بتنم بر تنم
هم تو، هم من می‌دانیم که
آبِ رفته، باید دیوانه باشد که به جوی گندیده برگردد
هر ثانیه ی زل زدن به سقفِ این خانه شهری را خیال می‌کنم که
زیر گنبد‌هایش آواز می‌خوانم و
در میدان‌هایش می‌رقصم
تصویر پررنگی که به هیچ اسیدی رنگ نمی‌بازد»

 

صبا زواره‌ای

محمدکریم آسایش ، کنشگر و پژوهشگر شهری

 

«سرمایه‌داری توانسته است تضادهای درونی‌اش را برای یک سده (اگر نگوییم برطرف) کم‌اثر کند و در نتیجه در یک‌صد سالی که از زمان نگارش سرمایه می‌گذرد، در دستیابی به “رشد” موفق بوده است. نمی‌توانیم محاسبه‌ کنیم که به چه قیمتی، اما می‌دانیم به چه وسیله‌ای: با اشغال فضا، با تولید فضا»

هانری لوفور، بقای سرمایه‌داری

 

  • ـ نمی‌توان از مسئله جنسیت در شهر(فضا) گفت، اما تأثیر مرد-مکانی یا نابرابری در ارث را ندید. همان‌طور که حقوق امری انتزاعی نیست، فضا نیز امری انتزاعی نیست
  • ـ مسائلی مانند نابرابری در ارث، نابرابری در بازار کار و حق اشتغال، مرد مکانی، منع دریافت گواهینامه موتورسیکلت برای زنان، مناسبات نابرابر خانواده و دستگاه قضایی، همگی بر سه عامل قدرت شهری یعنی مالکیت مسکن، خودرو و اشتغال کامل و رسمی تأثیر داشته است و سهمی ناعادلانه را نصیب زنان کرده است

هانری لوفور (۱) فیلسوفِ شهر، در اثر مهمش «فضا، زمان و زندگی روزمره: ضرباهنگ کاوی» که به تعبیری می‌توان آن را امتداد سه گانه «نقد زندگی روزمره» و به تعبیری دیگر آن را آغاز پروژه جدید و ناتمامِ «تحلیل ریتم» خواند، از فرایندی با عنوان دست‌آموزی(درساژ (۲)) یاد می‌کند که نتیجه‌اش بدن‌های رام و انضباط‌های بدنی است. لوفور محل اعمال این فرایند را «زندگی روزمره» معرفی می‌کند، عرصه تنازع ریتم‌های طبیعی و ریتم‌های مصنوعی، جایی که در آن شهروندان به دنبال گسترش ریتم عرصه خصوصی به عرصه عمومی هستند و دولت به دنبال کنترل فضای عمومی و کنترل عرصه خصوصی با نمادهای عمومی است. لوفور اعمالِ دست آموزی در موردِ زنان را بیشتر می‌داند، زیرا ضرباهنگ‌های اصلی در زنانگی قوی‌ترند. لوفور فمینیسم را حاصل مقاومت زنان در برابر دست آموزی می‌خواند؛ دست‌آموزی‌ای که حاصلِ منطقِ سرمایه است. سرمایه‌داری بر تحقیر زندگی از طریق تحقیر بدن و زمان زندگی استوار است.

درهم‌تنیدگی (۳) مساله خشونت ساختاری علیه زنان با سلطه فضایی و سلطه طبقاتی، پدیده‌ای است که در جریان‌های غالب جنبش زنان در ایران امری مسکوت یا حاشیه‌ای بوده است. جریان‌های غالب جنبش برابری‌خواه زنان در ایران عمدتا به نظر می‌رسد که مساله خشونت را یا امری فرهنگی دیده‌اند یا امری حقوقی. از کوری طبقاتی و فضاییِ «کمپین یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان» (۴) گرفته تا بی‌توجهی جنبش مقابله با اسیدپاشی به فرآیندهای شهری و اجتماعیِ آن (۵) و دوری «من هم» از رویکردی اجتماع محور و طبقاتی، می‌توان به عنوان مصادیقی از روند بی‌توجهی به درهم تنیدگی سلطه فضایی و سلطه طبقاتی و نمود آن در اعمال خشونت برای دست‌آموزی (درساژ) زنان یاد کرد. (به عنوان نمونه‌ای از نقد «من هم» از منظر دوری آن از رویکرد اجتماع محور و طبقاتی می‌توان به «من هم؛ جنگی برای زنان یا میان زنان؟»، ۱۴ دسامبر ۲۰۲۰، سپیده جدیری (۶) اشاره کرد.)

سیاست‌هایی که یا شهر را با ناامنی فضایی، بستر خشونت علیه زنان می‌سازند یا به بازتولید خشونت و طرد ساختاری زنان از شهر (محرومیت زنان از برخی خدمات، طراحی نظام‌مند شهر مبتنی بر طرد ساختاری، القاء حس بی‌قدرتی و تبلیغات شهری ضد زن) می‌انجامند و یا با حذف حاشیه‌ها و قربانی‌سازی آسیب‌پذیران، خشونت مضاعف را تشدید می‌کنند. حذف کارگاه‌های زیر ده نفر که عمدتا از کار زنان بهره می‌برند از شمول قانون کار، برخورد امنیتی با ازدواج سفید (۷) که در آن طبعا زنان به دلیل شرایط حقوقی موجود آسیب‌پذیرترند به جای حمایت از زنان، طرح‌های جمع‌آوری و برخورد با زنان خیابانی این خاموش‌ترین قربانیان نظم سرکوبگر و نابرابر اجتماعی، چشم پوشی و نادیده گرفتن زنان معتاد و کارتن خواب، تنها گوشه‌هایی از خشونت ساختاری علیه زنان هستند که می‌توان پیوندهای سلطه فضایی و طبقاتی را در آنها دید.

این خشونت ساختاری در بافتار مناسبات حقوقی و در پیوند با سرمایه‌داری مردسالار به فضامندی سلطه نیز انجامیده‌اند. مسائلی مانند نابرابری در ارث، نابرابری در بازار کار و حق اشتغال (وابستگی حق اشتغال به رضایت مرد)، مرد مکانی (الزام زن به زندگی در محل سکونت اعلامی مرد)، منع دریافت گواهینامه موتورسیکلت برای زنان، مناسبات نابرابر خانواده و دستگاه قضایی که موجب شده است ۷۵ درصد زنان مطلقه نتوانند مهریه خود را بگیرند، همگی بر سه عامل قدرت شهری یعنی مالکیت مسکن، خودرو و اشتغال کامل و رسمی تأثیر داشته است و سهمی ناعادلانه را نصیب زنان کرده و به این ترتیب به زنانه شدن فقر بیشتر دامن زده است. البته این بافتار (۸) حقوقی خود را در بافت عرفی و غیررسمی مناسبات نیز انعکاس داده است که از جمله می‌توان به مناسبات بازار اجاره مسکن و مشکلاتش برای اجاره مسکن توسط زنان مجرد و مطلقه اشاره کرد.

با در نظر گرفتن اینکه حقوق، فرهنگ و رفتار مردان اموری انتزاعی نیستند که در خلائی از مناسبات طبقاتی و فضایی رخ دهند، نابرابری حقوقی را نمی‌توان جدا از کارکردش در تقویت دست‌آموزی (درساژ) در زندگی روزمره و فضای زیستن که ماهیتی طبقاتی دارد تحلیل کرد. اسیدپاشی یک خشونت اتفاقی نیست و آزار جنسی زنان توسط مردان جزئی از چرخه‌های فقدان حمایت اجتماع‌محور از زنان و همچنین عنصری از فرهنگ تجاوز است. در چارچوب های سیاستی رایج در جنبش زنان در ایران می توان شاهد غفلت از این ماهیت درهم تنیده، تقاطعی، اجتماعی، تاریخی و فضایی مساله جنسیت بود.

وقتی از فضا سخن می‌گوییم تنها مقصود فضای شهری نیست، بلکه این فضای روستایی/عشایری را هم در بر می‌گیرد، فضاهایی که غیریت یافته‌اند و به مستعمره‌های شهر در فرآیند «سیاره‌ای شدن شهر» (۹) به بیان هانری لوفور، بدل شده‌اند.

در واقع در متن فرآیندی که به تعبیر ماریا میس (۱۰)، ورونیکا بنهادت (۱۱) و کلودیا ورلهف (۱۲) در «زنان آخرین مستعمره» زنان، طبیعت، کارگران و مستعمره‌ها هر یک جزئی از قربانیانِ ساختار غارت سرمایه‌داری هستند. اکنون می‌توان از قیمت محاسبه ناپذیری که لوفور از سیاره‌ای شدن با اشغال و تولید فضا سخن گفت، پرده برداشت و آن را در قامتِ آخرالزمانی و ویرانشهریِ «خطر برگشت ناپذیری طبیعی» و «اضمحلال زیست کره» تصور کرد و از بی‌ربطی مسئله زنِ بلوچ، عربِ خوزستان، لر و بختیاریِ چهارمحال بختیاری با ویرانی زیستی سخن نگفت و مسئله زن را همچنان در انتزاع حقوقی یا فرهنگی باقی گذاشت.

سوژه سیاسیِ جریان غالب جنبش زنان در ایران به نظر می‌رسد که زن همانسوجنسیتی طبقه متوسطِ مالکِ شاغلِ مرکزنشینِ دگرجنس‌گرا و مطالبات انتزاعی حقوقی و فرهنگی آن بوده است. این رویکرد طبعا خود را در استراتژی‌ها، تاکتیک‌ها و حرکت‌های فعالان برابری‌خواه جنسیتی چه به صورت ایجابی و چه به صورت غفلت‌ها (از جمله بی‌توجهی به سیاست‌ها و بودجه شهری و حضور سیاسی و معنادار در عرصه نمایندگی شهری) نشان داده است. در این میان می‌توان حرکت‌های «دیده‌بان آزار» و «دختران انقلاب» را به لحاظ کنش فضایی و اجراگری جنسیت جزو حرکت‌های متمایز در جنبش زنان ایران در سال‌های اخیر دانست.

از سوی دیگر، در جنبش شهری در ایران که نسبتا جنبشی نوپاست نیز شاهد کورجنسی/جنسیتی عمومی هستیم. رویکرد عمومی به مساله حق به شهر، حق پیاده، حقوق افراد دارای معلولیت در شهر از طرفی و مداخلات/مطالباتِ بدون پیوند با تقاطع‌های امر جنسیتی در حقوق، خانواده و بازار کار به مسائل شهری زنان نیز سبب شده تا مسئله «جنسیت و فضا» به درستی نتواند پروبلماتیزه (۱۳) شود و به یک برنامه مطالباتی بدل شود. همچنین جنبش شهری در ایران از رانه‌های خشم و عقلانیت زبان‌محور که رانه‌های مرسوم ساختار سیاسی مردانه و مردسالاری در ایران است، تأثیر پذیرفته و بازتاب آن در دوگانه مذاکره/خیابان‌، کمتر ظرفیت‌های شورمندی و حس‌مندی از جمله ظرفیت‌های اجراگری و کارناوال را فعال ساخته است. گرچه در مقایسه جنبش شهری با سایر جنبش‌ها در ایران باید آن را از این نظر پیشتاز و پیشرفته محسوب کرد و مثال‌های متعددی از بروز اجراگری و کارناوال را در کنش‌های شهری بازشناخت، اما این بروزها کمتر معطوف به ساختار جنسیتی شهر بوده‌اند و بیشتر از خصلت فضامندی کنش‌ها ناشی شده‌اند.

مساله جنسیت در شهر(فضا) را تنها در کالبد، سرانه‌ها و ردیف‌های بودجه نمی‌توان یافت. برای پروبلماتیزه کردن و مسئله‌سازیِ مسئله جنسیت (زنان و دگرباشان جنسی) در شهر(فضا) باید آن را با بافتارهای حقوقی، فرهنگی، طبقاتی نیز گره زد. نمی‌توان از مسئله جنسیت در شهر(فضا) گفت، اما تأثیر مرد-مکانی یا نابرابری در ارث را ندید. همان‌طور که حقوق امری انتزاعی نیست، فضا نیز امری انتزاعی نیست.

اگر در بیان امر فضایی، بر شهر تأکید می‌شود دلیلش فرآیند شهری‌شدن سیاره‌ای و استعمار فضای پیشا-شهری و غیرشهری توسط شهرها است. این را می‌توان در مستعمره‌‌سازی مازندران و گیلان، کیش و قشم، منطقه آزاد چابهار، منطقه آزاد بندرانزلی و اکنون جزیره هرمز و به زودی سواحل مکران به وضوح مشاهده کرد. این مسئله را می‌توان در دوگانه تهرانی/شهرستانی بازشناخت و در گفتمان «گران‌سازی تهران» و اخراج فقرا و حومه‌ای‌سازی تحلیل کرد. نمی‌توان مسئله جنسیت در این فرآیند را جدا از این فرآیندهای سلطه فضایی باز شناخت. زن بلوچی که هر روز با تمساح گاندو روبروست و عاد‌ی‌‌سازی می‌شود و زن تهرانی ساکن یا کاربرِ مجموعه تفریحی دریاچه چیتگر که احتمال وجود تمساح برایش مسئله‌‌سازی می‌شود. تا وقتی مسئله زن به عنوان امری انتزاعی و بدون در نظر گرفتن زیست واقعی زن‌های متفاوتِ بلوچ، کرد، عرب، آذربایجانی، لر، بختیاری، گیلک و قومیت‌ها و ملیت‌های دیگر مطرح می‌شود نمی‌توان از حقوق برابر سخن گفت. حقوق برابر را در زیست‌های روزمره برابر می‌توان جست، زیست روزمره‌ای که مسئله‌ای فضایی و طبقاتی است.

 

 

در پایان باید دوباره از ضرورت احیای نگاه تقاطعی سخن گفت، از جایگاه امر فضایی در تقاطع‌های جنسیتی، از به چالش کشیدن ریشه‌های مردسالارانه سلطه فضایی، از مبارزه برای زیست روزمره زنان و دگرباشان جنسیِ دارای گوشت و استخوان و مکان‌مندی که قومیت، طبقه و محیط زیست دارند و از مبارزه با شهری که دست آموزی زنان و دگرباشان جنسی را در جای جایِ طراحی شهری، کاربری‌ها، شبکه معابر، حمل و نقل عمومی، مبلمان شهری، هنر شهری، فضاهای فراغتی، مراکز رفاهی و اجتماعیِ آن سراغ گرفت و شاهد گتوسازی (۱۴) جنسی/جنسیتی در آن با توجه به درهم تنیدگی فقر و جنسیت نیز بود.

لینک دانلود دومین گاهنامه اسپکتروم، «جنسیت و فضاهای عمومی»

منابع:
  • هانری لوفور- زمستان ۱۳۹۵، بقای سرمایه داری، انتشارات تیسا
  • هانری لوفور- آذر ۱۳۹۳، ضرباهنگ کاوی: فضا، زمان و زندگی روزمره، انتشارات رخدادنو
  • Mies,maria,Bennholdt thomsen,veronika,Von Werholf,cloudia;1988;Women:The last colony;Zed books
  • میس،ماریا،بن هادت،ورونیکا،ورلهف،کلودیا-۱۳۷۴(کتاب توسعه شماره ۱۰)، زنان آخرین مستعمره
  • جدیری، سپیده- ۱۴ دسامبر ۲۰۲۰، «من هم؛ جنگی برای زنان یا میان زنان؟»، تارنمای بیدارزنی
۱ـ Henri Lefebvre
۲ـ Dressage
۳ـ intersectionality میان برشی، تقاطع، در نظریه فمینیستی رویکردی است برای بیان همپیوندی ستم جنسی با انواع دیگر ستم اعم از طبقاتی،نژادی،ملی
۴ـ کمپین یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان، حرکتی در جنبش زنان ایران بود که از ۵ شهریور ۱۳۸۵ راه اندازی شد و هدف خود را تغییر قوانینی در زمینه سن ازدواج،تعدد زوجات،طلاق،ارث،دیه، شهادت،ولایت فرزندان،ریاست جمهوری زنان،قتل های ناموسی،حجاب اجباری و سنگسار قرار داد. در نقد کوری طبقاتی «کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان» مطالب متعددی نوشته شده که از جمله می توان به «تغییرها و نابرابری ها در حاشیه کمپین یک میلیون امضاء» از لیلا دانش،«کمپین یک میلیون امضاء: روایتی از سوی دیگر» از سودابه مهاجر، «نقدی بر دفاعیات چپ رفرمیسم از کمپین یک میلیون امضاء» از رهایی زنان ایران(رزا)، «رفرمیسم، پراگماتیسم و مسئله رهایی زنان: در نقد پایه های فلسفی کمپین یک میلیون امضاء» از لیلا پرنیان و «باز هم درباره کمپین یک میلیون امضاء» از منیژه گازرانی اشاره کرد.
۵ـ در خصوص ریشه‌های شهری و اجتماعیِ اسیدپاشی به «فرآیندهای شهری که اسیدپاش می آفریند» از محمدکریم آسایش ، رجوع شود.
۶ـ «من هم؛ جنگی برای زنان یا میان زنان؟» وقتی شخصی سیاسی نمی‌شود
۷ـ زندگی مشترک بدون ازدواج قانونی و شرعی
۸ـ context
۹ـ مقصود از سیاره ای شدن شهر، روندی است که در آن تمامی پهنههای طبیعی و روستاها تحت تسلط شهرها قرار می گیرند، تسلط نه فقط در شکل کالبدی بلکه تسلط در فرآیندهای محیط زیستی و سبک زندگی.
۱۰ـ Maria Mies
۱۱ـ Veronika Bennholdt
۱۲ـ Claudia von Werlhof
۱۳ـ پروبلماتیزه کردن یعنی تبدیل کردن یک موضوع به مسئله و حساس سازی در خصوص آن
۱۴ـ گتوسازی : گتو به کولونی های شهری جداسازی شده یهودیان اطلاق میشد که بعدها در برنامهریزی شهری به هرگونه جداسازی بر مبنای قومیت،نژاد و طبقه نیز چه به صورت اجباری و چه به صورت سیستماتیک اطلاق میگردد.
به اشتراک بگذارید