مریم لشکری، دانشجوی دکترای جغرافیای انسانی، دانشگاه یورک، کانادا
تاثیر فضا بر شکلگیری هویت افراد از یک سو و تاثیر حضور و استفاده آنان برتحولات فضای شهر بر کسی پوشیده نیست. دیوید هاروی معتقد است حق بر شهر نه تنها به معنی دسترسی همگانی به منابع شهری، بلکه حق بیان خود و مداخله در روند شهری شدن است. هویت جنسیتی بخش جدانشدنی از روندی است که فرد خود را در آن میشناسد. در این متن با تکیه بر نمونه یک فضای عمومی در شهر تهران، به بررسی تاثیرات متقابل اقلیتهای جنسیتی بر فضای شهری و ماهیت فرصتها و محدودیتهای فیزیکی، اجتماعی و سیاسی در استفاده روزمره این افراد از فضا پرداخته میشود.
مطالعات بر روی هویت جنسیتی و فضا در دهه ۹۰ میلادی، به دنبال تاکید بر استفاده گروههای به حاشیه رانده شده مانند زنان، اقلیتهای قومی و نژادی و … از فضاهای شهری مورد توجه قرار گرفت. در این مطالعات تاکید ویژهای بر مسئله مشاهده پذیری افراد در فضاهای عمومی شده است. مصداق اهمیت مشاهده پذیری این گروه ها را در رژه افتخار و ظهور محله هم جنس گرایان، به عنوان واژهای چتری برای رنگینکمانیها، در شهرهای آمریکای شمالی و اروپا میتوان ردیابی کرد. مطالعه کستلز (۱۹۸۳) بر محله همجنسگرایان در سان فرانسیسکو یکی از اولین تحقیقات در زمینه شناخت ارتباط بین مطالبات سیاسی و اجتماعی جامعه رنگینکمانی و دگرباش ، تحولات شهری و قیمت زمین و مسکن است. در این مطالعه او به اهمیت نقش این گروهها در بازآفرینی محلات شهری و در نتیجه رونق بازار مسکن و زمین اشاره دارد.
در پی تحولات قانونی و اجتماعی در زمینه حقوق اقلیتهای جنسیتی در جوامع غربی، نقش این گروهها در عرصه شهری دستخوش تغییر و تحول شد. بسیاری از محققان شهری (Gorman-Murray and Waitt, 2009; Bell and Binnie, 2000; Brown, 2014; Agnew, et al. 2017) به افول سیاسی و اجتماعی محلات کوییر و تبدیل این فضاها به وسیلهای برای توسعه اقتصاد شهری از طریق صنعت گردشگری و جذب سرمایه انسانی اشاره کردهاند. در چارچوب سیاستهای اقتصادی نئولیبرالیستی، این محلات به عنوان نمادی از پذیرش بالای تنوع فرهنگی، بخشی از چرخه کالایی شدن شهر شناخته میشوند.
با این حال، سیاستزدایی و اعیانیسازی محلات «سابقا به حاشیه رانده شده» باید در ارتباط با ساختار سیاسی و اقتصادی در مقیاس فراشهری بررسی شود. بررسی تحولات تاریخی و اجتماعی محلات مشابه در شهرهای جوامع به اصطلاح در حال توسعه از جمله شهرهای خاورمیانه تجربه متفاوتی را به دست میدهد. به نظر میرسد برای بررسی تاثیر سیاستهای شهری بر گروههای به حاشیه رانده شده، به خصوص اقلیتهای جنسیتی، نگاه صرفا اقتصادی سیاستهای نئولیبرالی کافی نباشد. نقش ساختار سیاسی حاکم و تحمیل ایدئولوژی های جنسی و جنسیتی از عوامل تعیین کننده در بررسی ماهیت این کنش به شمار میآیند. به عبارت دیگر پرسشهایی که در این زمینه مطرح میشود، این است که اقتصاد نئولیبرالی از یک سو، و ایدئولوژی اسلامی از سوی دیگر چهطور در سیاستهای شهری و تولید فضای عمومی ظهور پیدا میکند؟ از طرف دیگر، گروههای به حاشیه رانده شده، چهطور به این تغییرات ساختاری و معنایی شهری پاسخ میدهند؟ برای پاسخ به این سوال شهرتهران میتواند نمونه در خور توجهی را ارائه دهد.
در ادامه بخشی از یافتههای یک پروژه تحقیقاتی دانشگاهی با تمرکز بر «پارک دانشجو» به عنوان نمونه موردی ارائه میشود. مطالعات میدانی این تحقیق در تابستان و زمستان ۹۶ با تکیه بر مصاحبات کیفی با کاربران و ساکنان محدوده چهارراه ولیعصر و مشاهدات میدانی انجام شده است.
پارک دانشجو واقع در منطقه ۶ شهر تهران، یکی از شناخته شدهترین و قدیمیترین مکانها برای گردهمایی اقلیتهای جنسی و جنسیتی محسوب میشود. این پارک، که در زمان احداث در سال ۱۳۴۶ به نام «پارک پهلوی» شناخته میشد، توسط معمار و نقاش ایرانی بیژن صفاری، که گفته میشد همجنسگراست، طراحی شد. بهمن محصص، مجسمهساز مشهور ایرانی، که از او هم به عنوان یکی از هنرمندان همجنسگرا نام برده میشود، طراح مجسمه مرد نیلبکزن در مقابل تئاتر شهر است. این مجسمه پس از انقلاب از مقابل تئاتر شهر برداشته شد. بر این اساس میتوان چنین تصور کرد که پارک دانشجو از زمان احداث به مکانی نمادین برای تجمع اقلیتهای جنسیتی و جنسیتی به خصوص مردان همجنسگرا یا مردانی که با مردان دیگر در روابط عاطفی و یا جنسی بودند، شناخته شد.
محلات مرکزی شهری تهران، از جمله پارک و نواحی اطراف آن، از اوایل دهه ۷۰ خورشیدی هدف پروژههای بازآفرینی شهری از طریق احیای ساختمانی، احداث بزرگراه، و مراکز فرهنگی، هنری و مذهبی قرار گرفته است. به علاوه شهرداری در پی آن بوده است که با بهرهگیری از پتانسیلهای فرهنگی این منطقه مثل تئاتر شهر، تالار وحدت، کتابفروشیها، دانشگاهها، و غیره، به توسعه پروژههای اقتصادی خود سرعت ببخشد. پارک دانشجو و حضور «گروههای نامتعارف» با این حال به عنوان مانعی در این روند دیده میشود. در سالهای اخیر شهرداری به واسطه دخالتهای مستقیم فیزیکی سعی در کنترل استفاده گروههای مختلف از این فضا کرده است. بخشی از این سیاستها شامل محدود کردن حرکت افراد و دسترسی آنها به پارک است. از جمله این پروژهها در راستای امنیتیسازی فضا میتوان به احداث زیرگذر ولیعصر و ایجاد موانع حرکتی میان پیادهرو و خیابان اشاره کرد. باید یادآور شویم که چنین سیاستهایی که برای محدود کردن یا حذف یک گروه از جامعه طراحی و اجرا میشود، بر زندگی و حقوق سایرین هم موثر است. برای مثال در این پروژه دسترسی بخش سالمند جامعه و افراد دارای معلولیت را بیش از همه با مشکلات جدی مواجه ساخته است. به علاوه، ساخت مسجد در بخش جنوبی پارک دانشجو میتواند به عنوان بخشی از سیاست حکومتی شهرداری برای تغییر بار نمادین محله به عنوان یک فضای مذهبی تلقی شود.
مصاحبه با کاربران (۳) پارک که عموماً خود را بخشی از اقلیتهای جنسیتی معرفی میکنند، نشان میدهد اگرچه که مداخلات فیزیکی بر استفاده این افراد از فضا تاثیر دارد، حضور پلیس و بازداشت افراد «مظنون» مانع بزرگتری برای حضور در پارک است: «اگر به نظرشون نرمال نباشی، دستگیرت میکنن، حتی اگر کاری هم نکنی… یعنی اگه با آرایش تو پارک باشی ریسک کردی… تو اداره پلیس تو مدارکت مینویسن علت دستگیری حضور تو منطقه جرم خیز». «یک بار پلیس دوستم رو که ترنسه نگه داشت و پرسید چرا حجاب نداری؟ من براش توضیح دادم که دوستم دختر نیست. این خیلی اتفاق میافته، ولی به من کاری ندارن چون آرایش نمیکنم. ولی اگه یکی رژلب بزنه و خط چشم بکشه اذیتش میکنن».
کنترل و نظارت نیروهای امنیتی با این حال محدود به اقلیت های جنسی و جنسیتی نیست. تعدادی از کاربران پارک به افزایش حضور پلیس و نیروهای لباس شخصی در زمان اعتراضات سال۹۶ اشاره کردند «معمولاً مثل امشب تو پارک طولانی نمیمونن، بخاطر تظاهرات این چند روزه». از جمله گروههای دیگری که هدف نظارت و بعضاً خشونت آشکار پلیس قرار میگیرند، دست فروشان هستند. اگرچه برخورد خشونتآمیز پلیس با دستفروشان به این محله محدود نیست، حضور پررنگ دستفروشان و کودکان کار در اطراف چهارراه انقلاب و ولیعصر، افزایش نظارت پلیس را از نگاه شهرداری توجیه میکند.
با وجود اعمال محدودیتهای حرکتی و امنیتی، به نظر میرسد چنین سیاستهایی در طولانی مدت چندان موفق ظاهر نشدهاند. این عدم موفقیت را میتوان به جغرافیای محله، عدم تجانس و ناهمگونی کاربران فضا و سابقه تاریخی و نمادین آن نسبت داد. همانطور که اشاره شد، موقعیت جغرافیایی محدوده پارک در مرکز شهر و در نتیجه دسترسی نسبتا آسان، آن را به منطقهای استراتژیک برای شکلگیری گردهماییهای اجتماعی و سیاسی بدل کرده است. نامتجانس بودن گروههای حاضر در فضا را میتوان در حضور گروههای مختلف سنی، جنسی، و طبقات اجتماعی دید. به عنوان یکی از محلات قدیمی شهر تهران، قشر مسن سهم بیشتری از ساکنان منطقه را تشکیل میدهند. با این حال جمعیت جوان و دانشجویان هم از جمله گروههای عمده حاضر در محدوده به حساب میآیند. اگرچه سیاستهای شهرداری درسالهای اخیر متوجه اعیانیسازی مناطق تاریخی مرکز و جنوب شهر بوده است، تنوع کاربریها و طیف گسترده طبقات اجتماعی مختلف نشان میدهد که ولیعصر-انقلاب را نمیتوان با محلات شمال شهر تهران، که پروژه اعیانیسازی به وضوح قابل مشاهده است، مقایسه کرد. به علاوه، در طول سالهای انقلاب و پس از آن، این محله به عنوان یکی از مهمترین مکانها برای برگزاری تجمعات گروهی در ناخودآگاه ساکنان تهران نقش بسته است. بنابراین امنیتیسازی آن از الویتهای شهرداری برای جلوگیری از ناآرامیهای اجتماعی است.
با این همه پارک دانشجو تا به امروز نه تنها فضایی است برای فعالیتهای اجتماعی گروههای به حاشیه رانده شده، از جمله اقلیتهای جنسیتی، زنان، و گروههای سالمند، رویدادهای سال های اخیر به ویژه اعتراضات ۹۶ و ۹۸ به خوبی نشان داد این محله همچنان کارکرد و اهمیت سیاسی خود را در مقیاس شهری و ملی حفظ کرده است. بنابراین میتوان چنین نتیجه گیری کرد که نقش فضاهای عمومی شهر در پیوستگی گروههای به حاشیه رانده شده به ویژه اقلیتهای جنسی و جنسیتی در راستای تحقق بخشیدن به مفهوم حق بر شهر غیر قابل انکار است و علیرغم محدودیت های موجود، این فضا به وسیله ای برای دستیابی به مطالبات سیاسی و اجتماعی این گروه ها بدل شده است. به علاوه به واسطه گسترش استفاده از فضاهای مجازی در سال های اخیر اینطور به نظر میرسد که عملکرد فضاهای شهری برای اقلیتهای جنسیتی منعطفتر شده است. به این معنی که کارکرد اجتماعی فضای عمومی برای این افراد را می توان به فضای ورای محدوده پارک و محله تعمیم داد.
لینک دانلود دومین گاهنامه اسپکتروم، «جنسیت و فضاهای عمومی»
منابع
Agnew, J.A., Mamadouh, V., Secor, A. and Sharp, J. eds., 2017. The Wiley Blackwell companion to political geography. John Wiley & Sons.
Bell, D. and Binnie, J., 2000. The sexual citizen: Queer politics and beyond (p. 2). Cambridge: Polity.
Binnie, J. and Valentine, G. (1999). Geographies of sexuality – a review of progress. Progress in Human Geography, 23(2), pp.175-187
Brown, M. (2014). Gender and sexuality II: There goes the gayborhood?. Progress in Human Geography, 38(3), 457-465.
Castells, M., 1983. The city and the grassroots: a cross-cultural theory of urban social movements (No. 7). Univ of California Press.
Duncan, N., 1996. Renegotiating gender and sexuality in public and private spaces.
Gorman-Murray, A. and Waitt, G., 2009. Queer-friendly neighbourhoods: interrogating social cohesion across sexual difference in two Australian neighbourhoods. Environment and Planning A, 41(12), pp.2855-2873.
Harvey, D., 2003. The right to the city. International journal of urban and regional research, 27(4), pp.939-941.
Ingram, G.B., Bouthillette, A.M. and Retter, Y. eds., 1997 (a). Queers in space: Communities, public places, sites of resistance. Bay Press.
Knopp, L., 1990. Some theoretical implications of gay involvement in an urban land market. Political Geography Quarterly, 9(4), pp.337-352.
۱ـ David Harvey 2003
۲ـ (Knopp, 1990; Ingram, et al.; 1997; Duncan, 1996; Binnie and Valentine, 1999)
۳ـ جامعه آماری این تحقیق شامل افرادی است که حداقل ساعاتی از یک روز در هفته را در پارک سپری می کنند.