این مقاله نوشته گرتا گارد(۱) و ترجمه شده از کتاب کلیدواژههای مطالعات زیست محیطی(۲) است که دراولین گاهنامه اسپکتروم با موضوع بومفمینیسم منتشر شده است.
«ریچل کارسون»(۳) را نمیتوان در اصطلاح یک «اکوفمینیست»(۴) نامید زیرا واژه «اکوفمینیسم»(۵) یک دهه بعد از مرگ او بوجود آمد. با این وجود فعالیتهای کارسون در راستای باورهای بومفمینیسم بوده است. کارسون با مشاهده مرگ و میر گسترده پرندگان، پدیدهای غیر معمول و نگران کننده در بهداشت محیطی، با استفاده از روشهای علمی به ردیابی عوامل موثر در بقای پرندگان آواز خوان چون هوا، آب، غذا و زیستگاه پرداخت. او در نهایت متوجه شد علت مرگ این پرندگان تماس با آفتکشها بوده است. کارسون با انتشار کشفیات خود به زبان علمی و ادبی، تلاش در متوقف کردن تولید آفتکشها کرد؛ کشفیاتی که او با توجه به ارتباط بینگونهای میان بهداشت محیطی پرندگان، انسانها و جریان اکوسیستم – هوا، آب، غذا – به دست آورده بود. او در ماههای پایانی زندگیاش در حالی که با سرطان پستان مبارزه میکرد، با تمام قدرت در مقابل حملات شرکتهای بزرگ به این کشفیات ایستاد و موفق به شکست دادن آنها شد. بعدها مشخص شد بیماری کارسون هم با مواد شیمیایی که روی آنها مطالعه میکرده مرتبط بوده است.
رویکرد تقاطعی کارسون، یعنی پیوند مسائل محیط زیستی با نگرانیهای اجتماعی، چشماندازهای اکوفمینیستی را به تصویر میکشد. بومفمینیسم به عنوان یک رویه رو به تحول، از حس به هم پیوسته بودن هویت تعداد زیادی از زنان شکل گرفت؛ درکی عمیق از ارتباط درونی تمام پدیدههای جهان که مرزهایِ برساختهایِ اجتماعی مانند طبقه اجتماعی، نژاد، گونه، سکسوالیته، جنسیت، سن، توانایی، ملیت و هزاران مرز دیگر و ارتباطشان را آشکار میکند. یک همدردی درهمتنیده که برای بهبود بخشیدن به بیعدالتیِ زیست محیطی، حس شفقت و نیاز به اقدام در این راستا را در کنار هم قرار میدهد. اکوفمینیسم یکی از چشماندازهای متعدد فمینیسم زیست محیطی(۶) است که در فضای آکادمیک شکل گرفته است و در زمینههای هنر، ادبیات، جغرافیا، کشاورزی، مدیریت انرژی، جنگلداری، نیروی کارگر، حقوق بومیان، مطالعات بر حیوانات و بهداشت محیطی وارد شده است. نکتهای که به یک عمل یا یک تحلیل، رویکردی اکوفمینیستی میدهد، رویکرد تقاطعی آن در شناخت معضلات اجتماعی و محیط زیستی و تلاش برای اصلاح این معضلات است. اکوفمینیسم به طور خاص عدالت انسانی، عدالت بینگونهای و عدالت انسانیـزیست محیطی را به هم پیوند میدهد. در حالی که دیگر چشماندازهای محیط زیستی فمینیستی، مسئله گونههای مختلف زیستی را نادیده میگیرند و یا آن را در درجات پایین اهمیت قرار میدهند، رویکردهایی که نمیتوانند پیوندهای بین جنسیت، نژاد، سکشوالیته، ملیت و طبیعت را که ساخته فرهنگها هستند، به چالش بکشند و در نتیجه آنها را بازتولید میکنند.
اردوهای فمینیستهای صلح طلب بین سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی مانند اردوی «صلح زنان سنکا فالز»(۷) و اردوی «صلح زنان گرینهام کامن»(۸) و دفاع بومفمینسیتی «کلاکوات ساند»(۹) توانستند بومفمینیسم را فراتر از سیاستهای مادرانه صلح پیش ببرند، تا نقطهای که توانستند سیاستهای جنسیتزده کنشگری محیط زیستی و پیوندهای بحثبرانگیز بین جنسیت و طبیعت را که مدام بین فعالان محیط زیست و همینطور شرکتهای قطع درختان، دستکاری میشد، به چالش بکشند. اسنادی چون «بیانیه اتحاد»(۱۰) مربوط به جنبش ورود زنان به پنتاگون(۱۱) و «آییننامه اقدامات بدون خشونت» مربوط به کلاکوات ساند(۱۲) به وضوح نشان میدهد که این کنشگران از پیوند بین بیعدالتیهای انسانی، ساختارهای اقتصادی و سیاسی و بهرهکشی از گونههای مختلف و محیط زیست آگاه بودهاند. از مجمع «کانسپیراندو» شیلی(۱۳) و پاسخ آنها به اقتصاد نئولیبرالیسم گرفته تا زنان کنشگر محیط زیست بودایی در تایوان، میبینیم که استراتژیهای ایجاد تغییر، بر مبنای مفاهیم، فرهنگها و باورهای مذهبیـمعنوی مخصوص به هر منطقه شکل میگیرند. رویه اکوفمینیسم در بسترهای متنوع، رویهای خاص و متمایز است چرا که عدالت انسانی، عدالت بینگونهای و عدالت انسانیـمحیط زیستی را به هم پیوند میدهد.
از تلاشهای دیگر اکوفمینیستها این بوده که از زمان شروع استفاده از هورمون رشد گاوی نوترکیب(۱۴) در ایالات متحده آمریکا تاکنون سعی بر ایجاد تغییرات در زمینه تولید شیر داشتهاند. بومفمینستها آن زمان این مسئله را با به تصویر کشیدن مشکلات سلامتی برای گاوهای ماده و گوسالههایشان، و مصرف کنندگان و مزرعهداران کوچک، در قبال افزایش سود «مونسانتو»(۱۵)، یک شرکت بزرگ بیوتکنولوژی معرفی کردند. نقد بنیادی فمینیستی این واقعیت را آشکار میکند که هم در مورد انسان و هم در مورد دام، باروری یا آنچه به مادری تعبیر میشود، به عنوان یک محل مناسب و لازم برای مداخله علمی دیده میشود. در قرن بیست و یکم، مدافعان عدالت اقلیمی و فمینیستهای محیط زیستی هر دو بر ارتباط بین سموم محیطی، شیر مادر و میزان ماده شیمیایی که با شیردهی به نوزادان به آنها منتقل میشود تأکید داشتهاند. یک چشمانداز بومفمینیستی با تایید این رویکردها، دامنه تحلیل خود را به بررسی تحت سلطه درآمدن مفهوم مادری در تمام گونهها گسترش میدهد؛ همانطور که در ربودن شیر گاو مادر و به بردگی کشیدن گوساله گوشتی، گاو ماده و گوسالههای آن هستند که از برساخت اجتماعی مادری، ساخته فرهنگ صنعتی غرب به عنوان موجودی که تا زمان مرگ برای پرورش و رشد دیگران از خود میگذرد، زجر میکشند.
بومفمینیستها با رویکردی اخلاقیاتمحور به رابطه صحیح بین انسان، حیوانات و طبیعت، این روایت رمانتیک و قهرمانانه را که زیرساخت اخلاقیات سنتی زیست محیطی را تشکیل میدهد، مورد نقد قرار میدهند. «مارتی کیل»(۱۶) در مقاله خود به نام اخلاقیات، از قهرمانانه تا کلنگر(۱۷)، به بسط و گسترش نظریه خود درباره روایت بریده شده میپردازد: «در حال حاضر اخلاقیات به عنوان وسیلهای برای تصمیمگیریهای ناگهانی در شرایط بحرانی تصور میشود و کمترین تفکری درباره علت بوجود آمدن بحران یا مشکل در درجه اول نمیشود». تولید و بوجود آوردن اخلاقیات در شرایط بحران، به راحتی به رفتار اخلاقی، هویتی قهرمانمأبانه میدهد. مارتی کیل معتقد است اخلاقیات قهرمانمأبانه غرب برای حل مشکلات در دوره پیشرفته تاریخ غربیها طراحی شده و در تضاد با یکی از اساسیترین اصول اکولوژی قرار دارد، اصلی که میگوید همه چیز به هم پیوسته و مرتبط است. مارتی کیل به جای روایتهای بریده شده از اخلاقیات و اخلاقیات قهرمانانه، بازیابی «داستان پشت معضلات اخلاقی»، پردهبرداری از ارتباط بین چشماندازهای اجتماعی و زیست محیطی، سیاستها، اقتصاد و تصمیمگیریها را، با در نظر گرفتن تمام آنهایی که تحت تاثیر این «بحران» اخلاقی قرار گرفتهاند، پیشنهاد میکند. استراتژی جامع کیل به ما کمک میکند تکههای گمشده داستان تغییرات اقلیمی یا به طور خاصتر، عدالت انسانی و بین گونهای تحت باورهای جنسیتی را، بازیابی کنیم. به طور مثال با وجود اینکه گزارش سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد(۱۸)، به نام سایه بلند احشام (۱۹)، یا پژوهش چین کمبل(۲۰) و دیگر مطالعات غذایی که حتی با بودجه صنعت کشاورزی حمایت نمیشوند، اشاره واضح به ارتباط تغییرات اقلیمی، سلامت بشر و پرورش صنعتی دام دارند، اما هیچ تحلیلی جنسیتی بر این موضوع ارائه نمیکنند.
در کنار مصرف مفرط جهان اول و تولید ضایعات ناشی از فناوری های ناپایدار انرژی و حمل و نقل، پرورش دام ۱۸ درصد از سهم تولید سالانه گازهای گلخانهای سراسر جهان را دارد، فقط تولید انرژی با سهمی ۲۱ درصدی، رتبهای بالاتر از پرورش دام دارد. در حالی که بخش اعظمی از تغییرات اقلیمی توسط کشورهای توسعه یافته در دنیا اتفاق میافتد – ۲۵ درصد از گازهای گلخانهای جهان سالانه تنها توسط ایالات متحده آمریکا تولید میشود – اما شدیدترین تاثیر را بر ملل و جوامعی میگذارد که کمترین توانایی را برای سازگاری و بقا دارند. در سراسر جهان زنان به دلیل قوانین اجتماعی تعیین شده برای آنها، تبعیض و فقر، بیش از هر گروه دیگری در جوامع، تحت تاثیر تغییرات اقلیمی و بلایای طبیعی قرار میگیرند. نقشهای جنسیتی تعریف شده برای زنان، پویایی آنها را محدود میکند، وظایفی چون تهیه غذا و مراقبت از افراد را بر آنها تحمیل میکند و در عین حال آنها را از مشارکت در تصمیمگیریها درباره تغییرات اقلیمی، تولید گازهای گلخانهای و استراتژیهای سازگاری و کاهش تاثیرات ناشی از آنها باز میدارد. روایت اخلاقمدارانه اکوفمینیستی نگاهی وسیعتر به موضوع تغییرات اقلیمی دارد، نگاهی که ارتباط و تاثیر متقابل انسان با محیط زیست، انسان با انسان و جهان اول با جهان دوم_سوم را در نظر میگیرد. به جای اخلاقیات قهرمانانه، فمینیستها برای کشف و تصحیح بیعدالتیها پیش از وقوع فجایع تلاش میکنند و از سیاستها و روشهای اقتصادی، زیست محیطی، بینگونهای و عدالت جنسیتیای که راهکارهای مؤثرتری برای پیشگیری از بحرانهای اجتماعی و اکولوژیک ارائه میدهند، حمایت میکنند.
همدلی، مراقبت و ارتباط، بخشهای مهم و قدرتمندی در بحث اکوفمینیسم در زمینه دفاع از حیوانات و گیاهخواری هستند. نگاه «دین کورتین»(۲۱) به گیاهخواری اخلاقی(۲۲) تاییدی است بر این موضوع که انتخاب رژیم غذایی ما مفهوم و عواقب فرهنگی، اکولوژیکی و اقتصادی دارد. کورتین معتقد است با قبول این موضوع که هر فعالیتی که به خوردن مرتبط است، از شکار گوزن وحشی تا نگهداری مرغ گوشتی در قفس تا کشت سبزیجات، به نوعی باعث مرگ و زجر گونهای از حیات خواهد شد، گیاهخواری ما را در جهت اخلاقی سوق میدهد. کورتین مینویسد: «اگر بستری وجود داشته باشد که در آن گیاهخواری اخلاقی بخشی از واجبات اخلاقیات مراقبت به حساب بیاید، آن بستر بدون شک برای افرادی است که در کشورهای پیشرفته زندگی میکنند و از نظر اقتصادی در شرایط خوبی هستند». پرورش صنعتی دام، فقر جهانی، تغییرات اقلیمی و سیاستهای جنسیتی همه و همه حاکی از این هستند که فمینیستها و طرفداران محیط زیست در جهان اول، بیشتر از هر کس دیگری، باید گیاهخواری را به عنوان راهی برای کاهش رنج و مصیبت برگزینند.
اکوفمینیستها با رویکردی جسمانی به نحوه برخورد با بدن حیوانات و زنان، به بررسی سیاستهای جنسی و حقوق مربوط به تولید مثل نیز پرداختهاند. «ماریا میس»(۲۳) و «واندانا شیوا»(۲۴) مسائل مربوط به مهندسی ژنتیک، تکنولوژی تولید مثل، استعمار و جمعیت را مورد بررسی قرار دادهاند و روشهایی را که در آنها تکنولوژی تولید مثل با در دسترس بودن، مقرون به صرفه بودن، ایمن بودن و قابل اطمینان بودن در کنترل تولید مثل، سعی درپیادهسازی اقتصاد طبقاتی و جداسازی زنان دارای امتیاز در جهان اول از زنان محروم دارند، مورد تاکید قرار دادهاند. زنان جهانهای دوم/سوم و زنان رنگینپوست به عنوان تولید کنندگان فرزند به تصویر کشیده میشوند که سکشوالیته افسارگسیختهشان تهدیدی برای محیط زیست به حساب میآید و باید تحت کنترل قرار بگیرد، در حالیکه شرکتهای دارویی و بیوتکنولوژی، زنان جهان اولی را با شیوههای افزایش باروری و انتخابهای باروری مورد توجه قرار میدهند. در بستری که اقتصاد جهانی به استعمار در قالبهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و جنسیتی خود ادامه میدهد، بنیان فمینیسم، که حق زنان بر بدنشان است نیز تبدیل به موضوعی زیست محیطی میشود چرا که در این بستر بدن زن و محیط زیست به یک شکل تصاحب میشوند. بیوتکنولوژی حق دانشمندان را بر دستکاری انسانها، گیاهان و ژنتیک حیوانات به اسم منافع بشریت تایید میکند، اما در واقع این بخش مردانه و دارای امتیازات انسانیت است که از دستکاری و اعمال نفوذ در گروههای تحت سلطه یعنی زنان، جوامع بومی، حیوانات و محیط زیست سود میبرد.
کاهش ارزش زنان و محیط زیست بیش از یک ایدئولوژی فرهنگی یا کلیشه جنسیتی اهمیت دارد. این بدین معناست که سود اقتصادی در سیستم جهانی حسابداری امروز، توانایی تولید مثل و کار معیشتی زنان در خانه – زایمان، شیردهی، مراقبت، آشپزی، نظافت، فراهمکردن آب آشامیدنی ، تخلیه زباله – را جانبی و بدون فایده به حساب میآورد. بقای بشریت در آینده، نیازمند اخلاقیات زیست محیطی و فمینیستی است تا روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسیمان را هدایت کند.
این مقاله نوشته گرتا گارد(۱) و ترجمه شده از کتاب کلیدواژههای مطالعات زیست محیطی(۲) است که دراولین گاهنامه اسپکتروم با موضوع بومفمینیسم منتشر شده است.
پانوشتها:
۱- Greta Gaard
۲- Keywords for Environmental Studies / Book Editor(s): Joni Adamson, William A. Gleason and David N. Pellow Published by: NYU Press
۳- Rachel Carson
۴- Ecofeminist
۵- Ecofeminism
۶- Environmental Feminism
۷- The Seneca Falls Women’s Peace Camp of 1983 (United States)
۸- Greenham Common Women’s Peace Camp (1982–۲۰۰۲, UK)
۹- British Columbia’s Clayoquot Sound (1993)
۱۰- Unity Statement
۱۱- Women’s Pentagon Act
۱۲- Code of Nonviolent Action of Clayoquot Sound 1993
۱۳- Chile’s Conspirando مجمع اکوفمینیستی زنان در آمریکای لاتین که از سال ۱۹۹۱ در زمینه معنویات و الهیات فمینیستی فعالیت میکنند.
۱۴- Recombinant Bovine Growth Hormone (RBGH) 1993
۱۵- Monsanto, an American agrochemical and agricultural biotechnology corporation founded in 1901
۱۶- Marti Kheel
۱۷- “From Heroic to Holistic Ethics” Marti Kheel (1993, 256)
۱۸- Food and Agriculture Organization (FAO)
۱۹- Livestock’s Long Shadow
۲۰- Campbell and Campbell’s China Study (2006)
۲۱- Dean Courtin
۲۲- Concept of “contextual moral vegetarianism”
۲۳- Maria Mies
۲۴- Vandana Shiva
دانلود گاهنامه اسپکتروم: اکوفمینیسم