سروناز رستگار –
ما زنان کجای انتخابات ایستادهایم؟ راستش را بگویم؟ هیچ کجا! باور نمیکنید، مناظرهها را تماشا کنید، مستندها را ببینید، سخنرانیهای تجمعها را بشنوید. میدانم، همه جا پر است از تصاویر زنان، مخصوصا این روزها ورزشگاهها بیشتر پاتوق زنان است تا مردانی که به رفتن به آنجا عادت دارند اما، نیمی از استادیوم را پر کنیم یا تمامش را، شعارهای برابری خواهانه سر بدهیم یا برای درخواست رفع حصر شعار بدهیم یا اصلا شعار ندهیم و فقط فریاد بزنیم رئیسی، رییسی، فرقی نمیکند. هنوز هیچ کس، نه کاندیداهای انصراف داده و نه کاندیداهای پابرجا، هیچ کدام برای خوشی دل ما هم شده، حتی وعده هم نمیدهند چه برسد به قول.
از وزیر زن شروع کنیم. ابراهیم رئیسی، گفته است: «در دولت کار و کرامت وزیر زن هم خواهیم داشت.» پیش از این اما گفته بود: «خانمهایی که میتوانند در کارهایی نقش داشته باشند، می توانند بیایند. بحث کارآمدی است. یعنی اگر خانم کارآمدی باشد، میشود، اما ممکن ست شما وزیر زن هم بگذارید، اما واقعا خانمها میدان نداشته باشند. میدان داشتن، غیر از وزارت است. نمیخواهیم کار نمادین بکنیم، میخواهیم واقعی باشد.»
یک بار دیگر جمله را بخوانید تا کلمه طلایی آن را پیدا کنید. بله، درست پیدا کردید: یک “اگر” که همه کلمات قبل و بعدش را تحت تاثیر قرار میدهد. شیوه آشنا برای این که بعدا بشود به راحتی زیر همه چیز زد و گفت: گفته بودم که اگر بتوانند، خب نمیتوانند! من هم که نمیخواهم کار نمادین بکنم!
حسن روحانی هم که تکلیفش معلوم است. او که دور قبل وعده وزارت زنان را داده بود و عمل نکرده بود، این بار دیگر حساب کار دستش آمده و خودش در این مورد حرفی نمیزند. شهیندخت مولاوردی اما همینطور مدام توضیح میدهد که میخواست و نشد و نگذاشتند و در عوض مدیران میانی را افزایش داده. ولی خوب هرچقدر هم که تلاش کرده باشند و برنامه عمل نوشته باشند و حقوق شهروندی را بدون ضمانت اجرا علم کرده باشند، باور نمیکنیم که این دفعه یک وزیر زن بنشیند میانه هیات دولت. همان دفعه هم که باور کردیم، راستش سرمان کلاه رفت. آدم عاقل که از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود، میشود؟
خب باشد، یک کار دیگر برایمان دست و پا کنید، ما به کمتر از وزیر شدن هم رضایت میدهیم. اما میدانید، گیر بد کسانی افتادهایم. دو تا شیخ سیاستمدار، کسانی که سالها یاد گرفتهاند چطور از یک عاشورا، یک عمر نان درآورند. خب معلوم است که حالا گرم کردن سر ما چهارتا «چادر به سر» کار سختی نیست. نه به خدا، توهین نمیکنم.
همین چند وقت پیش بود که آقای روحانی خبرمان کرد که ۸۶۰ هزار زن در ۸ سال دولت هاي نهم و دهم بيکار شدند، اما در دولت ایشان، ۷۵۰ هزار زن شاغل شدند. آقا دستتان درد نکند. اما میدانید تحلیلگران چه میگویند؟ آنها میگویند نه تنها نرخ مشارکت اقتصادی زنان هم از متوسط کشوری پایینتر است و هم از نرخ مشارکت اقتصادی مردان، بلکه در یک نسبت معنادار در استانهایی که بخش کشاورزی سهم بیشتری در ایجاد مشاغل دارد نرخ مشارکت زنان هم بالاتر است. نکته مهم آنکه بخش قابلتوجهی از این زنان حاضر در بازار کار در مشاغل کمدرآمدی مانند کارگری، در بخش کشاورزی مشغول به کار هستند.
واقعا آقای روحانی دستتان درد نکند که اجازه دادید ما، زنانی که بیش از نیمی از فارغالتحصیلان دانشگاه را تشکیل میدهیم، کارگری کنیم و در مشاغل کم درآمد مشغول به کار شویم. باز هر چه باشد، از هیچی که بهتر است. لااقل از حرف های آقای رئیسی بهتر است که نه وعده داده و نه وعید، بلکه گفته: «زنان باید آرامش داشته و در محیط کار و خانه اضطراب نداشته باشند و برای این کار باید اطمینان یابند، ساز و کارهای مدیریتی کشور حامی آنهاست.» خب کدام سازوکارها؟ من که هر چه گشتم، هیچی پیدا نکردم، شما اگر پیدا کردید، خبرم کنید.
ابراهیم رئیسی به این هم کفایت نکرده و در جمع فعالان زن گفته: «وقتی بحث از زن میکنیم، بحث شعاری نمیکنیم. بعضی دولتها شعار میدهند، اما در عمل چه کردند؟» آقا، خدا از زبانتان بشنود. شعار ندهید، حرف بزنید. خب، بگویید! من که هر چه گشتم، حتی شعار هم پیدا نکردم. فقط جایی گفته بود:« قوانین مصوب در حمایت از زن و خانواده باید اجرایی شود!»
قوانین مصوب؟ دقیقا کدام قوانین؟ کدام حمایت؟ بیشتر مطالبات زنان که تغییر این قوانین است، بعد شما میخواهید همینها را دقیقا اجرا کنید؟
نه، فکر نمیکنم، به قول این ژورنالیستها از شواهد امر برنمیآید که همینها را هم اجرا کنید. میدانید چرا؟ حرفهای «فرست لیدی» را شنیدهاید؟ نه بانوی اول خانه دارِ کنونی، همسر آقای روحانی را نمیگویم. فرست لیدی استاد دانشگاه، همان که ویدئوی سخنرانیاش به زبان انگلیسی را همه مان شنیدیم، حالا گفته است: «حق برابری جنسیتی برای زنان به معنای آن است که حق نفقه آنها را پرداخت کنیم.»
این خانم استاد دانشگاه شهید بهشتی در یک همایش انتخاباتی به نفع رییسی در شهر همدان گفته است: «یک تفکر در کشور همان جریان کهنه غرب را ادامه می دهد، از کارکردن زن دفاع می کند و به جای آنکه شرایط ازدواج عاقلانه را فراهم سازد، از استقلال زنان، حق آزادی آنان و برابری جنسیتی حمایت می کند.»
همسر رییسی که شوهرش به شاغل بودنش مینازد و آن را توی سر رقیبش یعنی روحانی با همسر خانهدارش میزند میگوید: « این در حالی است که حق برابری جنسیتی برای زنان یعنی اینکه نفقه آنان را پرداخت کنیم چون این حقی است که خداوند به زنان داده است.»
بعد هم ادامه داده که:« در اسلام ، نفقه زن بر عهده پدر و همسر او است، و در زمان نبود این شخص، نفقه بر عهده حاکم شرع است که این مهم باید در قانون مدنی جمهوری اسلامی هم گنجانده شود.»
از انتخابات شوراها هم نگویم که سید خندان که دلمان را به اصلاحاتش خوش داشتیم، خواسته به یک لیست واحد در شورای شهر رای بدهیم و آن لیست هم… چه بگویم؟ بگویم خیلی لیست برابریخواهی است که به فکر «تغییر چهره مردانه» تهران است؟ نخیر. حالا به بهانه همان «فهرست امید» زنان دیگری را که با انتخابشان امیدی به اصلاح وضع شهرم داشتم،دارند مجاب میکنند انصراف بدهند.
خب میدانید، راستش، دیگر برایم مهم نیست که ما کجای انتخابات ایستادهایم. حالا این انتخابات است که باید دنبال ما بگردد. این انتخابات است که باید ما را به میدان بیاورد و راضیمان کند که نام کسی را بر روی رای سفیدمان، که این بار اتفاقاً برابر با رای مردان است، بنویسیم. هنوز دو روز فرصت باقیاست. ما منتظریم، دقیقاً وسط یک میدان جنگ بر سر قدرت، در بحبوحه این «برهه حساس کنونی»، که انگار خیال ندارد تمام شود!