ماچونیوز۲۰۵: احکام زندان نجمه واحدی و هدی عمید، دو فعال حقوق زنان عیناً تایید شد
19 فوریه 2021
از کور فضایی تا کورجنسی: سترونی سیاست اجتماعی در جنبش‌ها
22 فوریه 2021

سخن سردبیر

باز تعریف فضاها و نافرمانی بدن‌ها


 

دومین شماره گاهنامه اسپکتروم به بررسی ارتباط دوسویه فضاهای عمومی و جنسیت می‌پردازد. با دقت در تجربه‌های زندگی روزمره درمی‌یابیم که فضا موجودیتی خنثی نیست و مولفه‌های گوناگونی بر نوع تجربه‌ ما از آن موثر است. جنسیت، یکی از متغیرهایی است که تاثیر اساسی بر تولید فضای اجتماعی دارد. حجاب اجباری، تفکیک جنسیتی، پارک‌های مخصوص زنان، آزار خیابانی و موارد آشنای دیگر، هر کدام سویه‌ای از ارتباط پیچیده‌ فضا، بدن و جنسیت را بر ما آشکار می‌کند: چه اندیشه‌ای بر فضای عمومی سلطه دارد؟ کدام بدن در طراحی، ساخت و مدیریت، هنجار این فضا محسوب می‌شود؟ کدام بدن، به چه بهانه و با چه ابزاری از دسترسی برابر و حرکت آزادانه در فضاهای عمومی محروم می‌شود؟ مجموعه مقالات پیش رو قصد دارد تا حدی به این پرسش‌ها بپردازد.

آن‌چه امروز مشخص است این است که زنان و اقلیت‌های جنسیتی در بیشتر مناطق جهان همچنان سهم کمتری از عرصه‌های شهری و فضاهای عمومی دارند. واقعیت این است کسانی که این مکان‌ها را طراحی می‌کنند و می‌سازند (اکثراً مردان)، اغلب آموزش خاصی درباره تاثیر اجتماعی طراحی‌شان بر رفتار گروه‌های مختلف مردم ندیده‌اند. از سوی دیگر سیاست غالب حاکم بر این فضاها ایدئولوژی مردسالار است که قلمرو اصلی زن را فضای خانه می‌داند و اولویت حضور در عرصه عمومی را بدن مردانه در نظر می‌گیرد. فضای عمومی، گرچه در تعریف جایی است که در دسترس عموم شهروندان قرار دارد، در عمل تحت کنترل و اراده این نیروها متولد می‌شود. کالاسازی و سیاست‌های خصوصی‌سازی نولیبرال، حیات فیزیکی این عرصه‌ها را تهدید می‌کند، اما همان فضاهای باقی‌مانده هم برای همه شهروندان به طور برابر دسترسی‌پذیر نیست.

یکی از مولفه‌های موثر بر میزان بهره‌وری از فضای عمومی جنسیت است، یعنی افراد بسته به جنسیت و گرایش جنسی خود درک و تجربه‌ متفاوتی از فضای عمومی دارند. زنان و اقلیت‌های جنسیتی با ترفندهای گوناگون از این عرصه‌ها حذف می‌شوند و بسیاری از رفتارها و فعالیت‌های آنان به عرصه‌های خصوصی یا فضاهای محصور محدود می‌شود. اراده سیاسی در ایران امروز به جای آن‌که بر امن‌سازی و دسترسی‌پذیر کردن فضاهای عمومی باشد، اولویت را بر جداسازی جنسیتی گذاشته است؛ به جای آن‌که آزار جنسی در خیابان از طریق آموزش در وهله نخست و بعد جرم‌انگاری و جدی گرفتن جرم در گام‌های بعدی کاهش یابد، واگن‌های مترو جدا می‌شود، در وسط اتوبوس میله‌ گذاشته می‌شود و به بهانه تحریک شدنِ مردان، دیوارهای چندین متری فضای تفریح و استراحت زنان را از فضاهای واقعی عمومی جدا می‌کند. در این شرایط دوچرخه‌سواری، ورزش کردن، آواز خواندن، رقصیدن، پرسه زدن و هر اجرا (پرفورمنس) روزمره‌ دیگر که «هنجار» بدن زنانه نباشد، محکوم به حذف شدن از فضای عمومی است و اجرای آن، کنشی تابوشکنانه و نابه‌هنجار، که متعاقبا برای فرد دردسرساز می‌شود. گرچه نافرمانی این بدن‌ها در اجراهای (پرفورمنس‌های) زندگی روزمره در بسیاری عرصه‌ها موفق شده فضای عمومی را تا حدی پس بگیرد و به نفع خود کند و رفتارهای «نابه‌جا» را عادی‌سازی کند، در حیطه‌ قانون و اجرای آن دستاورد چشم‌گیری نداشته است و با سرسختی مطلق مردسالاری مذهبی روبه‌رو شده است. دستاویز حاکمان برای توجیه ممنوعیت آواز زنان در فضای عمومی، حجاب اجباری، و ممنوعیت ده‌ها اجرای روزمره‌ دیگر، همچنان به خطر افتادن «پاکدامنی» زن از یک سو و در نتیجه «آلودن» فضای عمومی از سوی دیگر است که نرم و هنجار آن را بدن مرد شکل می‌دهد. «آلودگی» به زعم مری داگلاس (۱) حضور چیزی در جایی جز جای خودش است، اما «جا»ی زنان و اقلیت‌های جنسی و جنسیتی را چه کسی، در چه فرایندی و با چه ابزارهایی تعیین می‌کند؟

امروز نزدیک به سه‌چهارم مردم در ایران در شهرها زندگی می‌کنند. نیمی از این جمعیت زنان و بخشی از آن را اقلیت‌های جنسی و جنسیتی تشکیل می‌دهند که از حق به شهر و سهم برابر از فضاهای عمومی شهری، از احساس تعلق و مشارکت در امور فضای زندگی خود به ترفندهای مختلف محروم می‌شوند. در این گاهنامه به ارتباط پیچیده جنسیت و فضا از زوایای مختلف پرداخته‌ایم و در مطالب گوناگون تلاش کرده‌ایم مکانیسم‌هایی را بررسی کنیم که توسط آن زنان و اقلیت‌های جنسی و جنسیتی از دسترسی برابر، حضور یا تحرک‌ در عرصه‌های عمومی محروم می‌شوند و به این واسطه به حاشیه رانده می‌شوند.

در ویدیو «شهر فمینیست» به این مسئله می‌پردازیم که توزیع امکانات، فرصت‌ها و آزادی‌ها در شرایط فعلی شهرها در بیشتر دنیا ناعادلانه است و «زنان، اقلیت‌های جنسی و جنسیتی، افراد دارای معلولیت، اقشار کم‌درآمد و سایر به حاشیه رانده شده‌ها نسبت به مردان همانسوجنسیتی طبقه متوسط به بالا با بدنی “استاندارد” و بدون نیازهای ویژه، خدمات به وضوح کمتر و با کیفیت پایین‌تری در اختیار دارند». شهر فمینیست بنابراین شهری است که در‌ آن دسترسی به امکانات و منابع صرف‌نظر از ویژگی‌هایی چون جنسیت، طبقه اقتصادی، توانایی جسمی، نژاد و گرایش جنسی برای همه افراد به طور برابر و عادلانه فراهم است.

در مقاله «از کورفضایی تا کورجنسی»، محمدکریم آسایش، کنشگر و پژوهشگر شهری از ضرورت احیای نگاه تقاطعی در جنبش‌های مدنی می‌گوید: «از جایگاه امر فضایی در تقاطع‌های جنسیتی، از به چالش کشیدن ریشه‌های مردسالارانه سلطه فضایی، از مبارزه برای زیست روزمره زنان و دگرباشان جنسیِ دارای گوشت و استخوان و مکانمندی که قومیت، طبقه و محیط زیست دارند و از مبارزه با شهری که دست آموزی زنان و دگرباشان جنسی را در جای جایِ طراحی شهری، کاربری‌ها، شبکه معابر، حمل و نقل عمومی، مبلمان شهری، هنر شهری، فضاهای فراغتی، مراکز رفاهی و اجتماعیِ آن سراغ گرفت و شاهد گتوسازی جنسی در آن با توجه به درهم تنیدگی فقر و جنسیت نیز بود.»

کیانا کریمی پژوهشگر و دانشجوی دکتری مطالعات اجرا در دانشگاه نیویورک، به اهمیت اجرا (پرفورمنس) در درک و تحلیل ارتباط بدن، جنسیت و فضای زندگی روزمره می‌پردازد چرا که «هویت زنانه در ارتباط تنگاتنگی با اجرا است و از طریق مجموعه حرکاتی ساخته می‌شود که از سوی جامعه طلب می‌شود».

همچنین در مطلبی به گفت وگو با دکتر نازنین شاه‌رکنی استاد مطالعات جنسیت و جهانی شدن در LSE (مدرسه‌ اقتصاد لندن) درباره کتاب اخیرش «زنان در شهر؛ بررسی سیاست‌های تفکیک جنسیتی در ایران» نشسته‌ام. این کتاب سیاست‌های حاکم بر حضور زنان در عرصه‌های عمومی ایران را با تمرکز بر سه نمونه موردی از فضاها بر اساس نوع دسترسی زنان به این فضاها، یعنی اتوبوس، پارک و استادیوم ورزشی، مورد کنکاش قرار داده و تحلیل کرده است.

لاله فروغانفر، دانشجوی مقطع دکترا معماری و مطالعات شهری دانشگاه لوند سوئد، در مقاله‌ای به این موضوع می‌پردازد که «تفکیک عمومی از خصوصی نه تنها ممکن نیست بلکه می‌تواند با هدف پس‌زدن و سلطه بر زنان یا سایر گروه‌های فرودست، از طریق طراحی و برنامه‌ریزی فضاها موجب تثبیت نقش‌های جنسیتی به نفع نظام مردسالاری و سیستم سرمایه‌داری باشد.»

در نوشته‌ای دیگر به پرسه‌زنی در شهر و سفر و تاثیر جنسیت بر آن می‌پردازم. این‌که چه‌طور تا اواخر قرن بیستم همچنان ادبیاتی که به «پرسه‌زن» و تجربه انسان مدرن می‌پردازد از پرداختن به جنسیت غافل مانده و «فلانور» بر تجربه‌ ناامنی، تبعیض و آزار در فضاهای عمومی که عموما توسط زنان و اقلیت‌های جنسیتی درک می‌شود، چشم بسته است. «این‌که چگونه به طور تاریخی زنان با تذکرهای اخلاقی، دغدغه‌های مدام برای مراقبت از بدن‌شان و قضاوت شدن، از لذت گم‌ شدن در شهرها، از پرسه زدن‌ در خیابان‌ها محروم شده‌اند. با چه ترفندهایی مردسالاری آنها را از فضاهای عمومی پس‌رانده، زمان حضورشان را محدود کرده، یا برای فعالیت‌هایشان تعیین تکلیف کرده است.»

مریم لشکری، دانشجوی دکترای جغرافیای انسانی، دانشگاه یورک در کانادا در مقاله‌ای به حضور دگرباش‌ها در عرصه‌های شهری و به طور خاص در پارک دانشجو در شهر تهران می‌پردازد. او نتیجه می‌گیرد «که نقش فضاهای عمومی شهر در پیوستگی گروه‌های به حاشیه رانده شده به ویژه اقلیت‌های جنسی و جنسیتی در راستای تحقق بخشیدن به مفهوم حق بر شهر غیر قابل انکار است و علی‌رغم محدودیت‌های موجود، این فضا به وسیله‌ای برای دستیابی به مطالبات سیاسی و اجتماعی این گروه‌ها بدل شده است».

وقتی خطوط قرمز بایدها و نبایدها بیشتر و بیشتر می‌شود، عبور از آنها اجتناب‌ناپذیر می‌شود. آنچه امروز در شرایط پیچیده و پر تنش ایران شاهدش هستیم، شکستن هر چه بیشتر این هنجارها و تلاش‌ برای بازپس‌گیری و بازتعریف فضاها توسط نافرمانی بدن‌ها است. درک ارتباط بغرنج و دوسویه فضا و جنسیت به ما کمک می‌کند تا حرکات اعتراضی برای سهم برابر از فضا را بهتر بفهمیم و مطالبات‌مان برای حق به شهر و سهم برابر از فضاهای عمومی را بتوانیم دقیق‌تر و موثرتر صورت‌بندی کنیم.

لینک دانلود دومین گاهنامه اسپکتروم، «جنسیت و فضاهای عمومی»

۱ـ Mary Douglas

 

صبا زواره‌ای

پژوهشگر و دانشجوی دکترای مطالعات اجرا/جغرافیای انسانی، دانشگاه گلداسمیت لندن

 

به اشتراک بگذارید